
Category: سید محمد حسین شهریار
ترانه جاویدان: شعر از استاد شهریار آواز استاد ساربان
“ترانه جاویدان” ای شاخ گل که در پی گلچین دوانیم این نیست مزد رنج من و باغبانیم پروردمت به ناز که بنشینمت به پای ای…
تو بمان و دگران سید محمد حسین شهریار
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان…
خمار انتظار سید محمد حسین شهریار
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم خمار…
شهید عشق سید محمد حسین شهریار
به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک چو لاله در چمن آمد…
ماه کلیسا سید محمد حسین شهریار
ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری سینه مریم و سیمای مسیحا داری گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا…
یکشب با قمر سید محمد حسین شهریار
از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید چشمت ندود این…
اشک ندامت سید محمد حسین شهریار
گربه پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید از در آشتیم آن مه بی مهر درآید آمد از تاب و تبم جان به لب ای…
چشمه ابدیت سید محمد حسین شهریار
شکفته ام به تماشای چشم شهلائی که جز به چشم دلش نشکفد تماشائی جمال پردگی جاودانه ننماید مگر به آینه پاکان سینه سینائی رواق چشم…
رؤیای جوانی سید محمد حسین شهریار
کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد گلرخان را سر گلگشت و تماشا باشد زلف دوشیزه گل باشد و غماز نسیم بلبل شیفته شوریده…
غزال و غزل سید محمد حسین شهریار
امشب از دولت می دفع ملالی کردیم این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم ما کجا و شب میخانه خدایا چه عجب کز…
مناجات سید محمد حسین شهریار
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین…
بخفت خفته و دولت بیدار سید محمد حسین شهریار
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم آن که می خواست برویم در دولت…
خدا حافظ سید محمد حسین شهریار
به تودیع توجان میخواهد از تن شد جدا حافظ به جان کندن وداعت می کنم حافظ خداحافظ ثنا خوان توام تا زنده ام اما یقین…
سرود ساربان سید محمد حسین شهریار
بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند به گوشم ناله بلبل هزاران داستان خواند به مرغان بهاری گو که این مرغ خزان…
گل پشت و رو ندارد سید محمد حسین شهریار
با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد از عشق من به هر سو…
همت ای پیر سید محمد حسین شهریار
پاشو ای مست که دنیا همه دیوانه تست همه آفاق پر از نعره مستانه تست در دکان همه باده فروشان تخته است آن که باز…
جرس کاروان سید محمد حسین شهریار
از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم پروای…
درس محبت سید محمد حسین شهریار
روشنانی که به تاریکی شب گردانند شمع در پرده و پروانه سر گردانند خود بده درس محبت که ادیبان خرد همه در مکتب توحید تو…
طغرای امان سید محمد حسین شهریار
آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد اشک غم پاک کن ای دیده که در…
مزد شبانی سید محمد حسین شهریار
خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی ولی ز بخت بد از من نه جسم ماند و نه جانی چو من به کنج ریاضت خزیده…
یاران دغل سید محمد حسین شهریار
گر من از عشق غزالی غزلی ساخته ام شیوه تازه ای از مبتذلی ساخته ام گر چو چشمش به سپیدی زده ام نقش سیاه چون…
او بود و او نبود سید محمد حسین شهریار
اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود دیگر به…
چشمه قاف سید محمد حسین شهریار
از همه سوی جهان جلوه او می بینم جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم…
زندان زندگی سید محمد حسین شهریار
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آئی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگیست تهمت به خویشتن نتوان زد…
غزل یا لغز سید محمد حسین شهریار
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم سخن از آن گل خندان به سخندان گویم غزل آموز غزالانم و با نای شبان غزل خود…
ناکامیها سید محمد حسین شهریار
زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها مستم از ساغر خون جگر آشامیها بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت شادکامم دگر از الفت ناکامیها بخت…
بمانیم که چه سید محمد حسین شهریار
سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه درس این زندگی از بهر ندانستن ماست این همه درس…
خال برنده سید محمد حسین شهریار
دستی که گاه خنده بآن خال می بری ای شوخ سنگدل دلم از حال می بری هر کس به نرد حسن تو زد باخت پس…
سه تار من سید محمد حسین شهریار
نالد به حال زار من امشب سه تار من این مایه تسلی شب های تار من ای دل ز دوستان وفادار روزگار جز ساز من…
گله عاشق سید محمد حسین شهریار
آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس گله ئی کردم و از یک گله…
وحشی شکار سید محمد حسین شهریار
تا کی در انتظار گذاری به زاریم باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز جان سوز…
جلوه جانانه سید محمد حسین شهریار
شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود عقلی درید پرده که دیوانه تو بود خم فلک که چون مه و مهرش پیاله هاست خود جرعه…
دوست ندیدم سید محمد حسین شهریار
به تیره بختی خود کس نه دیدم و نه شنیدم ز بخت تیره خدایا چه دیدم و چه کشیدم برای گفتن با دوست شکوه ها…
طوطی خوش لهجه سید محمد حسین شهریار
مایه حسن ندارم که به بازار من آئی جان فروش سر راهم که خریدار من آئی ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش تا…
مسافر مجنون سید محمد حسین شهریار
رفتم و بیشم نبود روی اقامت وعده دیدار گو بمان به قیامت گر تو قیامت به وعده دور نخواهی یک نظرم جلوه کن بدان قد…
یوسف گم گشته سید محمد حسین شهریار
یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف این زمان یوسف…
انتظار سید محمد حسین شهریار
باز امشب ای ستاره تابان نیامدی باز ای سپیده شب هجران نیامدی شمعم شکفته بود که خندد به روی تو افسوس ای شکوفه خندان نیامدی…
چه خواهد بودن سید محمد حسین شهریار
آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن یا حریفی نشود رام چه خواهد بودن حاصل از کشمکش زندگی ای دل نامی است گو نماند ز…
زیان شهرت سید محمد حسین شهریار
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان…
غزاله صبا سید محمد حسین شهریار
به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را چه شعبده است که در چشمکان آبی تو…
نای شبان سید محمد حسین شهریار
ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی تا مگر پیرانه سر از سر بگیرم نوجوانی آری آری نوجوانی می توان از سرگرفتن گر توان با نوجوانان…
به سروناز شیراز سید محمد حسین شهریار
باز شد روزنی از گلشن شیراز به من میکشد نرگس و نارنج سری باز به من سروناز ارم از دور به من کرد سلام جای…
خون سیاووش سید محمد حسین شهریار
هر سحر یاد کز آن زلف و بناگوش کنیم روز خود با شب غم دست در آغوش کنیم بلبلانیم که گر لب بگشائیم ای گل…
سیل روزگار سید محمد حسین شهریار
لبت تا در شکفتن لاله سیراب را ماند دلم در بیقراری چشمه مهتاب را ماند گهی کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو به شبهای…
گلهٔ خاموش سید محمد حسین شهریار
کس نیست در این گوشه فراموشتر از من وز گوشه نشینان توخاموشتر از من هر کس به خیالیست هم آغوش و کسی نیست ای گل…
وای وای من سید محمد حسین شهریار
هر دم چو توپ می زندم پشت پای وای کس پیش پای طفل نیفتد که وای وای دیر آشناتر از توندیم ولی چه سود بیگانه…
اخگر نهفته سید محمد حسین شهریار
ای دل به ساز عرش اگر گوش می کنی از ساکنان فرش فراموش می کنی گر نای زهره بشنوی ای دل بگوش هوش آفاق را…
جلوه جلال سید محمد حسین شهریار
شبست و چشم من و شمع اشکبارانند مگر به ماتم پروانه سوگوارانند چه می کند بدو چشم شب فراق تو ماه که این ستاره شماران…
دنیای دل سید محمد حسین شهریار
چند بارد غم دنیا به تن تنهایی وای بر من تن تنها و غم دنیایی تیرباران فلک فرصت آنم ندهد که چو تیر از جگر…
شیدائی سید محمد حسین شهریار
رندم و شهره به شوریدگی و شیدائی شیوه ام چشم چرانی و قدح پیمائی عاشقم خواهد و رسوای جهانی چکنم عاشقانند به هم عاشقی و…
مقام انسانی سید محمد حسین شهریار
خلوتم چراغان کن ای چراغ روحانی ای ز چشمه نوشت چشم و دل چراغانی سرفرازی جاوید در کلاه درویشی است تا فرو نیارد کس سر…
اقبال من سید محمد حسین شهریار
تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من خنده بیگانگان دیدم نگفتم درد دل آشنایا با تو گویم…
چه میکشم سید محمد حسین شهریار
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم با عقل آب عشق به یک جو…
زکات زندگی سید محمد حسین شهریار
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست متن خبر که یک قلم بی تو…
غنای غم سید محمد حسین شهریار
از غم جدا مشو که غنا می دهد به دل اما چه غم غمی که خدا می دهد به دل گریان فرشته ایست که در…
نفرین سید محمد حسین شهریار
چو ابرویت نچمیدی به کام گوشه نشینی برو که چون من و چشمت به گوشه ها بنشینی چو دل به زلف تو بستم به خود…
به مرغان چمن سید محمد حسین شهریار
خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی گرفته در دماغی خسته چون…
داغ لاله سید محمد حسین شهریار
بیداد رفت لاله بر باد رفته را یا رب خزان چه بود بهار شکفته را هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید نو…
شاعر افسانه سید محمد حسین شهریار
نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم من از دل این غار و تو از قله آن…
گوهرفروش سید محمد حسین شهریار
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و…