
Category: احمد ظاهر
با خبر باش، با خبر – احمد ظاهر
با خبر باش، با خبر! شب به پيشت می آيم گره ز زلفت ميگشايم لب بر لبانت ميسايم تو، چی بخواهی، چی نخواهی Be aware,…
خوانندهای که روی حصارها پا گذاشت
«احمد ظاهر»، نه تنها برای افغانستانیها نامی آشنا است بلکه در کشورهای آسیای مرکزی به خصوص تاجیکستان و همچنین در ایران نیز طرفدارانی دارد. او…
The King Hasn’t Left The Building: A History of an Afghan Musical Icon, Ahmad Zahir
“I do not think there will ever be another Ahmad Zahir” Ask most Afghans, like my parents (and a list extended relatives, family friends, cousin’s…
اشعار فروغ فرخزاد آواز احمد ظاهر
ترا افسون چشمانم ز ره برده ست و می دانم چرا بیهوده می گوئی، دل چون آهنی دارم نمی دانی، نمی دانی، که من جز…
زندگی آخر سر آید بندگی در کار نیست
بندگی در کار نیست زندگی آخر سر آید، بندگی در کار نیست بندگی گر شرط باشد، زندگی در کار نیست گر فشار دشمنان آبت کند،…
يار با ما بيوفايی ميکند
يار با ما بيوفايی ميکند يار با ما بيوفايی ميکند بی گناه از ما جدايی ميکند شمع جانم را بکشت آن بيوفا جای ديگر روشنايی…
من بار سنگينم
من بار سنگينم من بار سنگينم مرا بگذار و بگذر نيکم، بدم، اينم مرا بگذار و بگذر بر مرگ خود سوزی عبث ميگريی ای شمع…
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم همان يک لحظه ی اول که اول ظلم را می ديدم از…
روز و شبم الم
روز و شبم الم ز حادثات جهانم همين خوش آمد و بس که زشت و خوب و بد روزگار درگذر است روز و شبم الم،…
توبه توبه از شب
توبه توبه از شب توبه، توبه، از شب هجران توبه از چشم گريان، از قلب ويران از جور خوبان، از رنج ارمان، توبه زسوز و…
به آسمان بگوييد
به آسمان بگوييد به آسمان بگوييد، به دلبران رسانيد احوال قلب ما را به عاشقان رسانيد دلم برای ديگر، رود خبر باش برای يار ديگر،…
هر چند که دور از تو
هر چند که دور از تو هر چند که دور از تو و پيش دگرانم هر جا که روم نام تو آيد به زبانم آری…
مانند من فسرده دلی
مانند من فسرده دلی مانند من فسرده دلی در جهان مباد هرگز کسی به روز من ناتوان مباد گر شد خزان بهار من از دوريت…
شبهای روشن تنها
شبهای روشن تنها شبهای روشن تنها نشينيم در پهلوی هم در نور مهتاب تا باد خيزد نالنده از کوه تا نور افتد لرزنده بر آب…
دست از طلب ندارم
دست از طلب ندارم دست از طلب ندارم تا کام من بر آيد يا تن رسد به جانان يا جان ز تن بر آيد بگشای…
پوشيده چون جان ميروی
پوشيده چون جان ميروی پوشيده چون جان ميروی اندر ميان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من چون ميروی بی من مرو، ای…
برخاطر آزاده
برخاطر آزاده بر خاطر آزاده، غباری ز کسم نيست سرو چمنم، شکوه يی از خار و خسم نيست از کوی تو، بی ناله و فرياد…
ناله بدل شد گره
ناله بدل شد گره ناله بدل شد گره، راه نيستان کجاست خانه قفس شد به من، طرف بيابان کجاست اشک به خونم کشيد، آه به…
کی باشدو کی ؟
کی باشدو کی ؟ کی باشد و کی؟ چنگ باشد و نی من باشم و وی وی باشد و می کی باشد و کی؟ کی…
زهمراهان جداهی
زهمراهان جداهی ز همراهان جُدايی مصلحت نيست سفر بی روشنايی مصلحت نيست چو ملک و پادشاهی ديده باشی پس از شاهی گدايی مصلحت نيست شما…
خال به کنج لب يکی
خال به کنج لب يکی خال بکنج لب يکی، طُرۀ مشک و فام دو واي به حال مرغ دل، دانه يکي و دام دو محتسب…
بهار جوانی ام
بهار جوانی ام بهار جوانيم رفت، افسوس نشاط عمر به پايان رسيد، افسوس خوشی از غم چو عقاب کرده پرواز سوی آسمانها رفت، افسوس ای…
يار از دل من خبر ندارد
يار از دل من خبر ندارد يار از دل من خبر ندارد يا آه دلم اثر ندارد يا موسم صبر من خزان شد يا نخل…
من اگر ديوانه ام
من اگر ديوانه ام من اگر ديوانه ام زنجير کو گر اسير دانشم تدبير کو گر ز خاکم اين رميدن ها ز چيست ور ز…
عاشق شده ی ای دل
عاشق شده ی ای دل عاشق شدۀ، ای دل، غمهايت مبارک باد زنجير جنون ای دل، درد هايت مبارک باد از ديده گهر ريزی، از…
ديدم نگار خود را
ديدم نگار خود را ديدم نگار خود را می گشت گرد خانه برداشته ربابی ميزد يکی ترانه با زخمه چو آتش ميزد ترانه ای خوش…
تو گل ناز همه
تو گل ناز همه تو گل ناز همه، سرو طناز همه همه مايل به تو اند چه چاره سازم مردم شهر به تو گفت که…
بگو که گل نفرستد
بگو که گل نفرستد بگو که گل نفرستد کسی به خانه ی من که از نژاد تو پر کرده آشيانه ی من چو شبنمی که…
نی نی هرگز هرگز
نی نی هرگز هرگز نی، نی، هرگز، هرگز زهر شود جام می، که بی من نوش کنم بشکند دستم اگر، کسی در آغوش کنم نبری…
گل سبو بدوش آمد
گل سبو بدوش آمد گل سبو بدوش آمد، ساغر خموشان کو جام می بجوش آمد، بانگ باده نوشان کو بر غمی چنين سنگين، تکيه چون…
شد ابر و پاره پاره
شد ابر و پاره پاره شد ابر پاره پاره، چشمک بزن ستاره کردی دل مرا شاد، تابان شدی دوباره ديدی که دارمت دوست، کردی به…
در کنج دلم عشق
در کنج دلم عشق در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در اين کلبه ويرانه ندارد دل را بکف هر که نهم باز…
پنداشتم هميشه گل
پنداشتم هميشه گل پنداشتم هميشه گل خاطر منی عشق منی، اميد منی، دلبر منی پنداشتم که از پی تنهايی و سکوت از عمر آنچه مانده…
ميگم که دوستت دارم
ميگم که دوستت دارم ميگُم که دوستت دارُم، خودته خپ ميزنی از دل گرمت هميش، دلبرم گپ ميزنيی قهر مشو بر سرم، کتيم گپ عشق…
کرده ام ناله بسی
کرده ام ناله بسی کرده ام ناله بسی، در پی همنفسی بشنوم نيمه شبان، ناله های جرسی چرا شور و فغان دارم شکايت ز آسمان…
ساقيا مرا درياب
ساقيا مرا درياب ساقيا مرا درياب،پر کن از وفا جامم مستم امشب از غم ها، می نخورده بد نامم توبه ام مده زاهد، ديگر از…
حاشا که من به موسم
حاشا که من به موسم حاشا که من به موسم گل ترک می کنم من لاف عقل می زنم اين کار کی کنم مطرب کجاست…
بهار آمد
بهار آمد بهار آمد! بيا ای نوبهار من کجايی تو ز دستت سينه پر خون است چه گويم حال من چون است بيا دلبر! بيا…
وای من بيهوده ام
وای من بيهوده ام وای من بيهوده ام، بيهوده در کار ها وای من افتاده ام، افتاده چون ديوار ها خاليم خالی تر از يک…
مگر خدا ز رقيبان
مگر خدا ز رقيبان مگر خدا ز رقيبان ترا جدا بکند عجب خيال خوشی کرده ام خدا بکند سزای مردم بيگانه را دهم روزی که…
عاشق شده ام
عاشق شده ام عاشق شده ام گواهم اينست درد دل بی پناهم اينست جز درد نرويد از گل من من باغ غمم گياهم اينست شد…
دوستت دارم
دوستت دارم دوستت دارم، والله بالله از من ميشی انشاالله اگر چه هستيم جدا عاقبت ای دلربا عاشق و معشوقه را به هم رساند خدا…
تو دانی تو
تو دانی تو تو دانی تو، زچه جوهر آفريدی، دل داغدار ما را که هزاران لاله پوشد، پس ازين مزار ما را چه کنم جز…
بگذرد بگذرد
بگذرد بگذرد بگذرد، بگذرد، عمر من بگذرد خوشتر است زندگی، عمر من بگذرد من فقيرم، فقير ديار خودم غير دارندگی، عمر من بگذرد ماه ها…
نو بهار آمد و شد
نو بهار آمد و شد نو بهار آمد و شد زنده جهان بار دگر تو مرا زنده کن از ساغر سرشار دگر تا بود فصل…