مخمس بر غزل
مولانا جلال الدین محمد “بلخی”
عاشقان و عارفان شیدای او
چون می ِ عشق است در مینای او
عالمی شوریده از صهبای او
ای بمرد ه هر چه جان در پای او
هر چه گوهر غرقه در دریای او
****
آن که در کویش گدایی می کند
تاج ِ شاهان را هوایی می کند
نقد در عزلت کمایی می کند
آتش عشقش خدایی می کند
ای خدا هیهای او هیهای او
****
در حباب ِ عمر بودم بی ثمر
گنگ بودم کور بودم لنگ و کر
عشق چندان کرد بر روحم اثر
هر که ماند زین قیامت بی خبر
تا قیامت وای او ای وای او ای وای او
****
در فراقش دل بسی اخگر کند
تیغ ِ هجران هم به دل خنجر کند
بر(همایون) عشق گر محشر کند
عشق چون خورشید نا گه سر کند
بر شود تا آسمان غوغای او
11 دسامبر 2003 م
کارولینای شمالی، ایالات متحده امریکا