باد می گردد علی اسفندیاری نیما یوشیج

باد می گردد و در باز و چراغ ست خموش
خانه ها یک سره خالی شده در دهکده اند.
بیمناک ست به ره بار به دوشی که به پل
راه خود می سپرد.
پای تا سر شکم مان تا شبشان
شاد و آسان گذرد.
بگسلیده ست در اندوده دود
پایه دیواری.
از هر آن چیز که بگسیخته است
نالش مجروحی
یا جزع های تن بیماری.
و آنکه بر پل گذرش بود مشکل ها
هر زمان می نگرد.
پای تا سر شکم مان تا شبشان
شاد و آسان گذرد.
باد می گردد و در باز و چراغ ست خموش
خانه ها یک سره خالی شده در دهکده اند.
رهسپاری که به پل داشت گذر می ایستد
زنی از چشم سر شک
مردی از روی جبین خون جبین می سترد.
پای تا سر شکم مان تا شبشان
شاد و آسان گذرد.
نیما یوشیج ( آوای آزاد )
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.