
Category: گزیده غزلیات حضرت صائب تبریزی
میکنم دل خرج، تا سیمین بری پیدا کنم – صائب تبریزی
میکنم دل خرج، تا سیمین بری پیدا کنم میدهم جان، تا ز جان شیرینتری پیدا کنم هیچ کم از شیخ صنعان نیست درد دین من…
ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم – صائب تبریزی
ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم سر بر خط پیاله چو مینا گذاشتیم آمد چو موج، دامن ساحل به دست ما تا اختیار خویش به…
زمین به لرزه درآید ز دل تپیدن من – صائب تبریزی
زمین به لرزه درآید ز دل تپیدن من شود سپهر زمینگیر از آرمیدن من هزار مرحله را چون جرس دل شبها توان برید به آواز…
خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم – صائب تبریزی
خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم در جیب صدف پاک…
به دامن میدود اشکم، گریبان میدرد هوشم – صائب تبریزی
به دامن میدود اشکم، گریبان میدرد هوشم نمیدانم چه میگوید نسیم صبح در گوشم به اندک روزگاری بادبان کشتی می شد ز لطف ساقیان، سجادهٔ…
یک بار بی خبر به شبستان من درآ – صائب تبریزی
یک بار بی خبر به شبستان من درآ چون بوی گل، نهفته به این انجمن درآ از دوریت چو شام غریبان گرفتهایم از در گشادهروی…
ماه مصرم، در حجاب چاه کنعان ماندهام – صائب تبریزی
ماه مصرم، در حجاب چاه کنعان ماندهام شمع خورشیدم، نهان در زیر دامان ماندهام از عزیزان هیچکس خوابی برای من ندید گر چه عمری شد…
طی شد زمان پیری و دل داغدار ماند – صائب تبریزی
طی شد زمان پیری و دل داغدار ماند صیقل شکست و آینهام در غبار ماند چون ریشهٔ درخت که ماند به جای خویش شد زندگی…
دلم ز پاس نفس تار میشود، چه کنم – صائب تبریزی
دلم ز پاس نفس تار میشود، چه کنم وگر نفس کشم افگار میشود، چه کنم اگر ز دل نکشم یک دم آه آتشبار جهان به…
چشم خونبارست ابر نوبهار زندگی – صائب تبریزی
چشم خونبارست ابر نوبهار زندگی آه افسوس است سرو جویبار زندگی اعتمادی نیست بر شیرازهٔ موج سراب دل منه بر جلوهٔ ناپایدار زندگی یک دم…
ای دفتر حسن ترا، فهرست خط و خالها – صائب تبریزی
ای دفتر حسن ترا، فهرست خط و خالها تفصیلها پنهان شده، در پردهٔ اجمالها پیشانی عفو ترا، پرچین نسازد جرم ما آیینه کی برهم خورد،…
نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا – صائب تبریزی
نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا باغهای دلگشا در زیر پر باشد مرا سرمهٔ خاموشی من از سواد شهرهاست چون جرس گلبانگ عشرت…
ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم – صائب تبریزی
ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم در حلقهٔ تقلید گرفتار نگشتیم خود را به سراپردهٔ خورشید رساندیم چون شبنم گل، بار به گلزار نگشتیم در…
سودا به کوه و دشت صلا میدهد مرا – صائب تبریزی
سودا به کوه و دشت صلا میدهد مرا هر لالهای پیاله جدا میدهد مرا باغ و بهار من نفس آرمیده است بیماری نسیم، شفا میدهد…
در نمود نقشها بیاختیار افتادهام – صائب تبریزی
در نمود نقشها بیاختیار افتادهام مهرهٔ مومم به دست روزگار افتادهام بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت در بهشتم تا ز اوج…
پیش از خزان به خاک فشاندم بهار خویش – صائب تبریزی
پیش از خزان به خاک فشاندم بهار خویش مردان به دیگری نگذارند کار خویش چون شیشهٔ شکسته و تاک بریدهام عاجز به دست گریهٔ بیاختیار…
از سر خردهٔ جان سخت دلیرانه گذشت – صائب تبریزی
از سر خردهٔ جان سخت دلیرانه گذشت آفرین باد به پروانه که مردانه گذشت در شبستان جهان، عمر گرانمایهٔ ما هر چه در خواب نشد…
میکند یادش دل بیتاب و از خود میرود – صائب تبریزی
میکند یادش دل بیتاب و از خود میرود میبرد نام شراب ناب و از خود میرود هر که چون شبنم درین گلزار چشمی باز کرد…
گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا – صائب تبریزی
گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا ویران اگر نمیکنی آباد کن مرا حیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو از وعدهٔ دروغ،…
ز گل فزود مرا خارخار خندهٔ تو – صائب تبریزی
ز گل فزود مرا خارخار خندهٔ تو که نیست خندهٔ گل در شمار خندهٔ تو مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است که نشکند قدح…
خار در پیراهن فرزانه میریزیم ما – صائب تبریزی
خار در پیراهن فرزانه میریزیم ما گل به دامن بر سر دیوانه میریزیم ما قطره گوهر میشود در دامن بحر کرم آبروی خویش در میخانه…
به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم – صائب تبریزی
به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم تمام چشم ز شوق فنای خویشتنم ره گریز نبسته است هیچ کس بر من اسیر بند گران وفای…
یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما – صائب تبریزی
یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما در چنین راهی که مردان توشه از دل کردهاند ساده…
مدتی شد کز حدیث اهل دل گوشم تهی است – صائب تبریزی
مدتی شد کز حدیث اهل دل گوشم تهی است چون صدف زین گوهر شهوار آغوشم تهی است از دل بیدار و اشک آتشین و آه…
طاقت کجاست روی عرقناک دیده را؟ – صائب تبریزی
طاقت کجاست روی عرقناک دیده را؟ آرام نیست کشتی طوفان رسیده را بی حسن نیست خلوت آیینهمشربان معشوق در کنار بود پاک دیده را یاد…
دنبال دل کمند نگاه کسی مباد – صائب تبریزی
دنبال دل کمند نگاه کسی مباد این برق در کمین گیاه کسی مباد از انتظار، دیدهٔ یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم به راه کسی…
چارهٔ دل عقل پر تدبیر نتوانست کرد – صائب تبریزی
چارهٔ دل عقل پر تدبیر نتوانست کرد خضر این ویرانه را تعمیر نتوانست کرد در کنار خاک، عمر ما به خون خوردن گذشت مادر بیمهر…
ای جهانی محو رویت، محو سیمای کهای؟ – صائب تبریزی
ای جهانی محو رویت، محو سیمای کهای؟ ای تماشاگاه عالم، در تماشای کهای؟ عالمی را روی دل در قبلهٔ ابروی توست تو چنین حیران ابروی…
نیستم غمگین که خالی چون کدویم میکنند – صائب تبریزی
نیستم غمگین که خالی چون کدویم میکنند کز می گلرنگ، صاحب آبرویم میکنند گرچه میسازم جهانی را ز صهبا تر دماغ هر کجا سنگی است…
ما درین وحشت سرا آتش عنان افتادهایم – صائب تبریزی
ما درین وحشت سرا آتش عنان افتادهایم عکس خورشیدیم در آب روان افتادهایم ناامید از جذبهٔ خورشید تابان نیستیم گر چه چون پرتو به خاک…
سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی – صائب تبریزی
سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی دو سه جامی بکش، از شرم برآ ای ساقی از می و نقل به یک بوسه قناعت…
در کشاکش از زبان آتشین بودم چو شمع – صائب تبریزی
در کشاکش از زبان آتشین بودم چو شمع تا نپیوستم به خاموشی نیاسودم چو شمع دیدنم نادیدنی، مدنگاهم آه بود در شبستان جهان تا چشم…
پیرانهسر همای سعادت به من رسید – صائب تبریزی
پیرانهسر همای سعادت به من رسید وقت زوال، سایهٔ دولت به من رسید پیمانهام ز رعشهٔ پیری به خاک ریخت بعد از هزار دور که…
از زمین اوج گرفته است غباری که مراست – صائب تبریزی
از زمین اوج گرفته است غباری که مراست ایمن از سیلی موج است کناری که مراست چشم پوشیدهام از هر چه درین عالم هست چه…
موج شراب و موجهٔ آب بقا یکی است – صائب تبریزی
موج شراب و موجهٔ آب بقا یکی است هر چند پردههاست مخالف، نوا یکی است خواهی به کعبه رو کن و خواهی به سومنات از…
گر درد طلب رهبر این قافله بودی – صائب تبریزی
گر درد طلب رهبر این قافله بودی کی پای ترا پردهٔ خواب آبله بودی؟ زود این ره خوابیده به انجام رسیدی گر نالهٔ شبگیر درین…
ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم – صائب تبریزی
ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم همه از مار و من از مهرهٔ این مار میترسم ز خواب غفلت صیاد ایمن نیستم از…
حضور دل نبود با عبادتی که مراست – صائب تبریزی
حضور دل نبود با عبادتی که مراست تمام سجدهٔ سهوست طاعتی که مراست نفس چگونه برآید ز سینهام بی آه؟ ز عمر رفته به غفلت…
بده می که بر قلب گردون زنیم! – صائب تبریزی
بده می که بر قلب گردون زنیم! ازین شیشه چون رنگ بیرون زنیم سرانجام چون خشت بالین بود به خم تکیه همچون فلاطون زنیم برآییم…
یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی – صائب تبریزی
یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی پستان سحر خشک شد از بس نمکیدی تبخال زد از آه جگر سوز لب صبح وز دل تو…
ما هوش خود با بادهٔ گلرنگ دادهایم – صائب تبریزی
ما هوش خود با بادهٔ گلرنگ دادهایم گردن چو شیشه بر خط ساغر نهادهایم بر روی دست باد مرادست سیر ما چون موج تا عنان…
صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس – صائب تبریزی
صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس صد تاک خشک گشت و شرابی ندید کس با تشنگی بساز که در ساغر سپهر غیر…
دو عالم شد ز یاد آن سمن سیما فراموشم – صائب تبریزی
دو عالم شد ز یاد آن سمن سیما فراموشم به خاطر آنچه میگردید، شد یکجا فراموشم نمیگردد ز خاطر محو، چون مصرع بلند افتد شدم…
جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم؟ – صائب تبریزی
جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم؟ سفر آن بود که ما در قدم دل کردیم دامن کعبه چه گرد از رخ ما پاک…
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا – صائب تبریزی
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا از جوانی حسرت بسیار میماند به جا آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است آنچه…
نه گل، نه لاله درین خارزار میماند – صائب تبریزی
نه گل، نه لاله درین خارزار میماند دویدنی به نسیم بهار میماند مل خنده بود گریهٔ پشیمانی گلاب تلخ ز گل یادگار میماند مگر شهید…
ما درد را به ذوق می ناب میکشیم – صائب تبریزی
ما درد را به ذوق می ناب میکشیم از آه سر منت مهتاب میکشیم از حیف و میل، پلهٔ میزان ما تهی است از سنگ،…
سیراب در محیط شدم ز آبروی خویش – صائب تبریزی
سیراب در محیط شدم ز آبروی خویش در پای خم ز دست ندادم سبوی خویش در حفظ آبرو ز گهر باش سختتر کاین آب رفته…
در کدامین چمن ای سرو به بار آمدهای؟ – صائب تبریزی
در کدامین چمن ای سرو به بار آمدهای؟ که ربایندهتر از خواب بهار آمدهای با گل روی عرقناک، که چشمش مرساد! خانهپردازتر از سیل بهار…
بیخود ز نوای دل دیوانهٔ خویشم – صائب تبریزی
بیخود ز نوای دل دیوانهٔ خویشم ساقی و می و مطرب و میخانهٔ خویشم زان روز که گردیدهام از خانه بدوشان هر جا که روم…
از جوانی داغها بر سینهٔ ما مانده است – صائب تبریزی
از جوانی داغها بر سینهٔ ما مانده است نقش پایی چند ازان طاوس بر جا مانده است در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر…
موج دریا را نباشد اختیار خویشتن – صائب تبریزی
موج دریا را نباشد اختیار خویشتن دست بردار از عنان گیر و دار خویشتن زهد خشک از خاطرم هرگز غباری برنداشت مرکب نی بار باشد…
گر چه از وعدهٔ احسان فلک پیر شدیم – صائب تبریزی
گر چه از وعدهٔ احسان فلک پیر شدیم نعمتی بود که از هستی خود سیر شدیم نیست زین سبز چمن کلفت ما امروزی غنچه بودیم…
ز خار زار تعلق کشیده دامان باش – صائب تبریزی
ز خار زار تعلق کشیده دامان باش به هر چه میکشدت دل، ازان گریزان باش قد نهال خم از بار منت ثمرست ثمر قبول مکن،…
حجاب جسم را از پیش جان بردار ای ساقی – صائب تبریزی
حجاب جسم را از پیش جان بردار ای ساقی مرا مگذار زیر این کهن دیوار ای ساقی به یک رطل گران بردار بار هستی از…
بار غم از دلم می گلرنگ برنداشت – صائب تبریزی
بار غم از دلم می گلرنگ برنداشت این سیل هرگز از ره من سنگ برنداشت از شور عشق، سلسلهجنبان عالمم مرغی مرا ندید که آهنگ…
یارب آشفتگی زلف به دستارش ده – صائب تبریزی
یارب آشفتگی زلف به دستارش ده چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد دلی از سنگ خدایا…
ما نقل باده را ز لب جام کردهایم – صائب تبریزی
ما نقل باده را ز لب جام کردهایم عادت به تلخکامی از ایام کردهایم دانستهایم بوسه زیاد از دهان ماست صلح از دهان یار به…
صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده – صائب تبریزی
صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده عیشهای شب پریشان گشته را آواز ده هیچ ساز از دلنوازی نیست سیرآهنگتر چنگ را بگذار، قانون محبت…
دل ز هر نقش گشته ساده مرا – صائب تبریزی
دل ز هر نقش گشته ساده مرا دو جهان از نظر فتاده مرا تا چو مجنون شدم بیابانگرد میگزد همچو مار، جاده مرا صبر در…