شبی خواهم که پنهانت بگویم – سعدی شیرازی

شبی خواهم که پنهانت بگویم نهان از آشنایان و غریبان چنان در خود کشم چوگان زلفت کزو غافل بود گوی گریبان ولیکن هر گناهی را…

Read More..

کسی ملامتم از عشق روی او می‌کرد – سعدی شیرازی

کسی ملامتم از عشق روی او می‌کرد که خیره چند شتابی به خون خود خوردن؟ ازو بپرس که دارد اسیر بر فتراک ز من مپرس…

Read More..

متی حللت به شیراز یا نسیم الصبح – سعدی شیرازی

متی حللت به شیراز یا نسیم الصبح خذالکتاب و بلغ سلامی الاحباب اگر چه صبر من از روی دوست ممکن نیست همی کنم به ضرورت…

Read More..

سخن عشق حرامست بر آن بیهده گوی – سعدی شیرازی

سخن عشق حرامست بر آن بیهده گوی که چو ده بیت غزل گفت مدیح آغازد حبذا همت سعدی و سخن گفتن او که ز معشوق…

Read More..

وه که چه آزار بود من از مهر تو – سعدی شیرازی

وه که چه آزار بود من از مهر تو لیک چو باز آمدی آن همه برداشتی سر چو برآورد صبح بپوشد گناه روز همه روز…

Read More..

در قطرهٔ باران بهاری چه توان گفت؟ – سعدی شیرازی

در قطرهٔ باران بهاری چه توان گفت؟ در نافهٔ آهوی تتاری چه توان گفت؟ گر در همه چیزی صفت و نعت بگنجد در صورت و…

Read More..

مرا به صورت شاهد نظر حلال بود – سعدی شیرازی

مرا به صورت شاهد نظر حلال بود که هرچه می‌نگرم شاهدست در نظرم دو چشم در سر هر کس نهاده‌اند ولی تو نقش بینی و…

Read More..

خوب را گو پلاس در بر کن – سعدی شیرازی

خوب را گو پلاس در بر کن که همان لعبت نگارینست زشت را گو هزار حله بپوش که همان مرده‌شوی پارینست

Read More..

گفتم چه کرده‌ام که نگاهم نمی‌کنی؟ – سعدی شیرازی

گفتم چه کرده‌ام که نگاهم نمی‌کنی؟ وآن دوستی که داشتی اول چرا کم است؟ گفتا به جرم آنکه به هفتاد سالگی سودای سور می‌پزی و…

Read More..

چند گویی که مهر ازو بردار – سعدی شیرازی

چند گویی که مهر ازو بردار خویشتن را به صبر ده تسکین کهربا را بگوی تا نبرد چه کند کاه پاره‌ای مسکین؟

Read More..

هزار بوسه دهد بت‌پرست بر سنگی – سعدی شیرازی

هزار بوسه دهد بت‌پرست بر سنگی که ضر و نفع محالست ازو نشان دادن تو بت! ز سنگ نه‌ای بل ز سنگ سخت‌تری که بر…

Read More..

تو آن نه‌ای که به جور از تو روی برپیچند – سعدی شیرازی

تو آن نه‌ای که به جور از تو روی برپیچند گناه تست و من استاده‌ام به استغفار مرا غبار تو هرگز اثر کند در دل…

Read More..

من بگویم ندیده‌ام دهنی – سعدی شیرازی

من بگویم ندیده‌ام دهنی کز دهان تو تنگتر باشد تنگتر زین دهان فراخ ولیک نه همه تنگها شکر باشد

Read More..

بر آن گلیم سیاهم حسد همی آید – سعدی شیرازی

بر آن گلیم سیاهم حسد همی آید که هست در بر سیمین چون صنوبر او گلیم بین که در آن بر، چه عیش می‌راند سیه…

Read More..

گفتم به ره ببینم و دامن بگیرمش – سعدی شیرازی

گفتم به ره ببینم و دامن بگیرمش کای رشک آفتاب جمال منیر تو شهری بر آتش غم هجران بسوختی اول منم به قید محبت اسیر…

Read More..

آن پریروی که از مرد و زن و پیر و جوان – سعدی شیرازی

آن پریروی که از مرد و زن و پیر و جوان هر که بینی دم صاحبنظری می‌زندش آستینم زد و از هوش برفتم در حال…

Read More..

گر مرا بی‌تو در بهشت برند – سعدی شیرازی

گر مرا بی‌تو در بهشت برند دیده از دیدنش بخواهم دوخت کاین چنینم خدای وعده نکرد که مرا در بهشت باید سوخت

Read More..

آشفتن چشمهای مستت – سعدی شیرازی

آشفتن چشمهای مستت دود دل یار مهربانست وین طرفه که درد چشم او را خونابه ز چشم ما روانست دو فتنه به یک قرینه برخاست…

Read More..

کوه عنبر نشسته بر زنخش – سعدی شیرازی

کوه عنبر نشسته بر زنخش راست گویی بهیست مشک‌آلود گر به چنگال صوفیان افتد ندهندش مگر به شفتالود

Read More..

بس ای غلام بدیع‌الجمال شیرین‌کار – سعدی شیرازی

بس ای غلام بدیع‌الجمال شیرین‌کار که سوز عشق تو انداخت در جهان آتش به نفط گنده چه حاجت که بر دهان گیری تو را خود…

Read More..