مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست – سعدی شیرازی

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست به کمند سر زلفت نه من…

Read More..

ما در خلوت به روی خلق ببستیم – سعدی شیرازی

ما در خلوت به روی خلق ببستیم از همه بازآمدیم و با تو نشستیم هر چه نه پیوند یار بود بریدیم وان چه نه پیمان…

Read More..

گر آن مراد شبی در کنار ما باشد – سعدی شیرازی

گر آن مراد شبی در کنار ما باشد زهی سعادت و دولت که یار ما باشد اگر هزار غمست از جهانیان بر دل همین بسست…

Read More..

قیامت باشد آن قامت در آغوش – سعدی شیرازی

قیامت باشد آن قامت در آغوش شراب سلسبیل از چشمه نوش غلام کیست آن لعبت که ما را غلام خویش کرد و حلقه در گوش…

Read More..

شورش بلبلان سحر باشد – سعدی شیرازی

شورش بلبلان سحر باشد خفته از صبح بی‌خبر باشد تیرباران عشق خوبان را دل شوریدگان سپر باشد عاشقان کشتگان معشوقند هر که زندست در خطر…

Read More..

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی – سعدی شیرازی

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد…

Read More..

رفیق مهربان و یار همدم – سعدی شیرازی

رفیق مهربان و یار همدم همه کس دوست می‌دارند و من هم نظر با نیکوان رسمیست معهود نه این بدعت من آوردم به عالم تو…

Read More..

دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت – سعدی شیرازی

دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد…

Read More..

خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن – سعدی شیرازی

خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن نبایستی نمود این روی و دیگربار بنهفتن گدایی پادشاهی را به شوخی دوست می‌دارد نه بی او می‌توان…

Read More..

چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت – سعدی شیرازی

چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت بلای غمزه نامهربان خون خوارت چه خون…

Read More..

تو را نادیدن ما غم نباشد – سعدی شیرازی

تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو…

Read More..

پای سرو بوستانی در گلست – سعدی شیرازی

پای سرو بوستانی در گلست سرو ما را پای معنی در دلست هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد طالعش میمون و فالش مقبلست نیکخواهانم…

Read More..

برخیز که می‌رود زمستان – سعدی شیرازی

برخیز که می‌رود زمستان بگشای در سرای بستان نارنج و بنفشه بر طبق نه منقل بگذار در شبستان وین پرده بگوی تا به یک بار…

Read More..

ای نفس خرم باد صبا – سعدی شیرازی

ای نفس خرم باد صبا از بر یار آمده‌ای مرحبا قافله شب چه شنیدی ز صبح مرغ سلیمان چه خبر از سبا بر سر خشمست…

Read More..

ای به خلق از جهانیان ممتاز – سعدی شیرازی

ای به خلق از جهانیان ممتاز چشم خلقی به روی خوب تو باز لازمست آن که دارد این همه لطف که تحمل کنندش این همه…

Read More..

امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم – سعدی شیرازی

امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم خواب در روضه رضوان نکند اهل نعیم خاک را زنده کند تربیت باد بهار سنگ باشد…

Read More..

آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری – سعدی شیرازی

آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری یا کبر منعت می‌کند کز دوستان یاد آوری هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن هرگز…

Read More..

وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی – سعدی شیرازی

وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی ور به خلوت با دلارامت میسر می‌شود در سرایت خود…

Read More..

هر که بی او زندگانی می‌کند – سعدی شیرازی

هر که بی او زندگانی می‌کند گر نمی‌میرد گرانی می‌کند من بر آن بودم که ندهم دل به عشق سروبالا دلستانی می‌کند مهربانی می‌نمایم بر…

Read More..

ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی – سعدی شیرازی

ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی دلم به غمزه ربودی دگر چه می‌خواهی اگر تو بر دل آشفتگان ببخشایی ز روزگار من آشفته‌تر چه…

Read More..

مرا چو آرزوی روی آن نگار آید – سعدی شیرازی

مرا چو آرزوی روی آن نگار آید چو بلبلم هوس ناله‌های زار آید میان انجمن از لعل او چو آرم یاد مرا سرشک چو یاقوت…

Read More..

گفتم به عقل پای برآرم ز بند او – سعدی شیرازی

گفتم به عقل پای برآرم ز بند او روی خلاص نیست بجهد از کمند او مستوجب ملامتی ای دل که چند بار عقلت بگفت و…

Read More..

که برگذشت که بوی عبیر می‌آید – سعدی شیرازی

که برگذشت که بوی عبیر می‌آید که می‌رود که چنین دلپذیر می‌آید نشان یوسف گم کرده می‌دهد یعقوب مگر ز مصر به کنعان بشیر می‌آید…

Read More..

عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم – سعدی شیرازی

عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم بی تماشاگه رویش به تماشا نرویم بوستان خانه عیشست و چمن کوی نشاط تا مهیا نبود عیش…

Read More..

شادی به روزگار گدایان کوی دوست – سعدی شیرازی

شادی به روزگار گدایان کوی دوست بر خاک ره نشسته به امید روی دوست گفتم به گوشه‌ای بنشینم ولی دلم ننشیند از کشیدن خاطر به…

Read More..

زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام – سعدی شیرازی

زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام قیام خواستمت کرد عقل می‌گوید مکن که شرط ادب نیست…

Read More..

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست – سعدی شیرازی

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست بامدادان روی…

Read More..

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند – سعدی شیرازی

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد علی الخصوص که پیرایه‌ای…

Read More..

خبر از عیش ندارد که ندارد یاری – سعدی شیرازی

خبر از عیش ندارد که ندارد یاری دل نخوانند که صیدش نکند دلداری جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کرد تا دگر برنکنم…

Read More..

چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست – سعدی شیرازی

چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست طعم دهانت از شکر ناب خوشترست زنهار از آن تبسم شیرین که می‌کنی کز خنده شکوفه سیراب خوشترست…

Read More..

تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری – سعدی شیرازی

تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری که جمال سرو بستان و کمال ماه داری در کس نمی‌گشایم که به خاطرم درآید تو به…

Read More..

به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور – سعدی شیرازی

به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور آدمی چون تو در آفاق نشان…

Read More..

بازت ندانم از سر پیمان ما که برد – سعدی شیرازی

بازت ندانم از سر پیمان ما که برد باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد چندین وفا که کرد چو من در هوای…

Read More..

ای کاب زندگانی من در دهان توست – سعدی شیرازی

ای کاب زندگانی من در دهان توست تیر هلاک ظاهر من در کمان توست گر برقعی فرونگذاری بدین جمال در شهر هر که کشته شود…

Read More..

آن نه رویست که من وصف جمالش دانم – سعدی شیرازی

آن نه رویست که من وصف جمالش دانم این حدیث از دگری پرس که من حیرانم همه بینند نه این صنع که من می‌بینم همه…

Read More..

اگر سروی به بالای تو باشد – سعدی شیرازی

اگر سروی به بالای تو باشد نه چون بشن دلارای تو باشد و گر خورشید در مجلس نشیند نپندارم که همتای تو باشد و گر…

Read More..

یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم – سعدی شیرازی

یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم چو التماس برآمد هلاک باکی نیست کجاست تیر بلا گو…

Read More..

هزار سختی اگر بر من آید آسانست – سعدی شیرازی

هزار سختی اگر بر من آید آسانست که دوستی و ارادت هزار چندانست سفر دراز نباشد به پای طالب دوست که خار دشت محبت گلست…

Read More..

نه خود اندر زمین نظیر تو نیست – سعدی شیرازی

نه خود اندر زمین نظیر تو نیست که قمر چون رخ منیر تو نیست ندهم دل به قد و قامت سرو که چو بالای دلپذیر…

Read More..

من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم – سعدی شیرازی

من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای…

Read More..

مپرس از من که هیچم یاد کردی – سعدی شیرازی

مپرس از من که هیچم یاد کردی که خود هیچم فرامش می‌نگردی چه نیکوروی و بدعهدی که شهری غمت خوردند و کس را غم نخوردی…

Read More..

گر کنم در سر وفات سری – سعدی شیرازی

گر کنم در سر وفات سری سهل باشد زیان مختصری ای که قصد هلاک من داری صبر کن تا ببینمت نظری نه حرامست در رخ…

Read More..

کس این کند که دل از یار خویش بردارد – سعدی شیرازی

کس این کند که دل از یار خویش بردارد مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق…

Read More..

طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن – سعدی شیرازی

طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن با شهد می‌رود ز دهانت به در سخن گر من نگویمت که تو شیرین عالمی تو خویشتن دلیل بیاری…

Read More..

سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند – سعدی شیرازی

سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند وان ماه محتشم که چه گفتار می‌کند آن چشم مست بین که به شوخی و دلبری قصد هلاک…

Read More..

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را – سعدی شیرازی

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش بر…

Read More..

دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران – سعدی شیرازی

دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش چو…

Read More..

خوشا و خرما وقت حبیبان – سعدی شیرازی

خوشا و خرما وقت حبیبان به بوی صبح و بانگ عندلیبان خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست که ساکن گردد آشوب رقیبان دو تن…

Read More..

چون است حال بستان ای باد نوبهاری – سعدی شیرازی

چون است حال بستان ای باد نوبهاری کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن مرهم به دست و ما را…

Read More..

جمعی که تو در میان ایشانی – سعدی شیرازی

جمعی که تو در میان ایشانی زان جمع به دربود پریشانی ای ذات شریف و شخص روحانی آرام دلی و مرهم جانی خرم تن آن…

Read More..

تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم – سعدی شیرازی

تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم با وجودش ز من آواز نیاید که منم پیرهن می‌بدرم دم به دم از غایت شوق که…

Read More..

بنده وار آمدم به زنهارت – سعدی شیرازی

بنده وار آمدم به زنهارت که ندارم سلاح پیکارت متفق می‌شوم که دل ندهم معتقد می‌شوم دگربارت مشتری را بهای روی تو نیست من بدین…

Read More..

این که تو داری قیامتست نه قامت – سعدی شیرازی

این که تو داری قیامتست نه قامت وین نه تبسم که معجزست و کرامت هر که تماشای روی چون قمرت کرد سینه سپر کرد پیش…

Read More..

ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی – سعدی شیرازی

ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر گر…

Read More..

آن سرو که گویند به بالای تو ماند – سعدی شیرازی

آن سرو که گویند به بالای تو ماند هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست با غمزه بگو…

Read More..

اگر به تحفه جانان هزار جان آری – سعدی شیرازی

اگر به تحفه جانان هزار جان آری محقرست نشاید که بر زبان آری حدیث جان بر جانان همین مثل باشد که زر به کان بری…

Read More..

یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی – سعدی شیرازی

یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی نیک بد کردی شکستن عهد یار مهربان این بتر…

Read More..

هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد – سعدی شیرازی

هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد همچنان عاشق نباشد ور بود صادق نباشد…

Read More..

نظر خدای بینان طلب هوا نباشد – سعدی شیرازی

نظر خدای بینان طلب هوا نباشد سفر نیازمندان قدم خطا نباشد همه وقت عارفان را نظرست و عامیان را نظری معاف دارند و دوم روا…

Read More..

من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم – سعدی شیرازی

من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم چه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارم ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن نه قرار زخم…

Read More..