
Category: رباعیات فارسی میرزا غالب
ای آن که دهی مایه کم و خواهش بیش – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای آن که دهی مایه کم و خواهش بیش آن روز که وقت بازپرس آید پیش بگذار مرا که من خیالی دارم با حسرت عیشهای…
گویند جهانیان دورویند، مگوی – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
گویند جهانیان دورویند، مگوی گر بد منکوه ور نکویند، مگوی هر چند که بد زیستم و بد مردم نیکان پس مرده بد نگویند، مگوی
زان دوست که جان قالب مهر و وفاست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
زان دوست که جان قالب مهر و وفاست گر دیر رسد پاسخ مکتوب رواست زان اشک که ریخت دیده هنگام رقم فی الجمله نورد نامه…
باید که جهانی دگر ایجاد شود – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
باید که جهانی دگر ایجاد شود تا کلبه ویران من آباد شود در عالم انبساط از من خوشتر مطرب که به سوز دگران شاد شود
آن خسته که در نظر به جز یارش نیست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آن خسته که در نظر به جز یارش نیست با سود و زیان خویشتن کارش نیست طالب ز طلب رهین آثارش نیست هر چند حنا…
غالب روش مردم آزاد جداست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
غالب روش مردم آزاد جداست رفتار اسیران ره و زاد جداست ما ترک مراد را ارم می دانیم وان باغچه ضبطی شداد جداست
دانیم که آیین شکایت نه نکوست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
دانیم که آیین شکایت نه نکوست ما را سخن از مرگ خود و صورت اوست دانست و نیامد و نپرسید و ندید هم خسته دشمنیم…
ای داده به باد عمر در لهو و فسوس – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای داده به باد عمر در لهو و فسوس زنهار مشو ز زحمت حق مأیوس هشدار کز آتش جهنم حق را تهذیب غرض بود نه…
هر چند شبی که میهمانش کردم – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چند شبی که میهمانش کردم بر خویش به لابه مهربانش کردم آه از دل هیچگه میاسای که من در وصل ز خویش بدگمانش کردم
شام آمد و رفت سر به پابوس خیال – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
شام آمد و رفت سر به پابوس خیال بر تخت شهی نشست کاووس خیال از گردش گونه گونه اشکال نجوم گردید دماغ دهر فانوس خیال
جانی ست مرا ز غم شماری در وی – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
جانی ست مرا ز غم شماری در وی اندیشه فشانده خارزاری در وی هر پاره دل که ریزد از دیده من یابند نفس ریزه چو…
ای آن که به راه کعبه رویی داری – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای آن که به راه کعبه رویی داری نازم که گزیده آرزویی داری زین گونه که تند می خرامی دانم در خانه زن ستیزه خویی…
گردیدن زاهدان به جنت گستاخ – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
گردیدن زاهدان به جنت گستاخ وین دست درازی به ثمر شاخ به شاخ چون نیک نظر کنی ز روی تشبیه ماند به بهایم و علفزار…
در عهد تو و منست در هفت اقلیم – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
در عهد تو و منست در هفت اقلیم برخاستن امید و خون گشتن بیم از جلوه چه ماند تا بسازند بهشت از شعله چه ماند…
بازی خور روزگار بودم همه عمر – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
بازی خور روزگار بودم همه عمر از بخت امیدوار بودم همه عمر بی مایه به فکر سود ماندم همه جا بی وعده در انتظار بودم…
یارب سودی به روزگاران ما را – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
یارب سودی به روزگاران ما را وجه گل و مل به نوبهاران ما را صرف نمک و جو چه قدر خواهد شد گنجینه این صومعه…
غالب چو ز ناسازی فرجام نصیب – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
غالب چو ز ناسازی فرجام نصیب هم بیم عدو دارم و هم ذوق حبیب تاریخ ولادت من از عالم قدس هم شورش شوق آمد و…
در باغ مراد ما ز بیداد تگرگ – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
در باغ مراد ما ز بیداد تگرگ نی نخل به جای ماند نی شاخ نه برگ چون خانه خرابست چه نالیم ز سیل چون زیست…
ای آن که هما اسیر دامت باشد – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای آن که هما اسیر دامت باشد صاف می خسروی به جامت باشد تسبیح به هر اسم الهی که بود آغاز ز ابتدای نامت باشد
هر چند که زشت و ناسزاییم همه – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چند که زشت و ناسزاییم همه در عهده رحمت خداییم همه ور جلوه دهد چنان که ماییم همه شایسته نفت و بوریاییم همه
شب چیست سویدای دل اهل کمال – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
شب چیست سویدای دل اهل کمال سرمایه ده حسن به زلف و خط و خال معراجی نبی به شب از آن بود که نیست وقتی…
چرگر که ز زخمه زخم بر چنگ زند – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
چرگر که ز زخمه زخم بر چنگ زند پیداست که از بهر چه آهنگ زند در پرده ناخوشی خوشی پنهان ست گازر نه ز خشم…
آن مرد که زن گرفت دانا نبود – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آن مرد که زن گرفت دانا نبود از غصه فراغتش همانا نبود دارد به جهان خانه و زن نیست درو نازم به خدا چرا توانا…
گر گرد ز گنج گهری برخیزد – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
گر گرد ز گنج گهری برخیزد مپسند که دود از جگری برخیزد منت نتوان نهاد بر کدیه گران بنشین که به خدمت دگری برخیزد
راهی ست ز عبد تا حضور الله – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
راهی ست ز عبد تا حضور الله خواهی تو درازگیر و خواهی کوتاه این کوثر و طوبی که نشانها دارد سرچشمه و سایه ای ست…
بادست غم آن باد که حاصل ببرد – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
بادست غم آن باد که حاصل ببرد آب رخ هوشمند و غافل ببرد بگذاشته ام خمی ز صهبا به پسر کش انده مرگ پدر از…
امروز که روز عید نوروز بود – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
امروز که روز عید نوروز بود روزی فرخنده و دل افروز بود هر عیش و نشاطی که درین روز بود هر روز ترا ز بخت…
غالب آزاده موحد کیشم – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
غالب آزاده موحد کیشم بر پاکی خویشتن گواه خویشم گفتی به سخن به رفتگان کس نرسد از بازپسین نکته گزاران پیشم
دارم دل شاد و دیده بینایی – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
دارم دل شاد و دیده بینایی وز کری گوشم نبود پروایی خوبست که نشنوم ز هر خودرایی گلبانگ انا ربکم الاعلایی
هر کس ز حقیقت خبری داشته است – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر کس ز حقیقت خبری داشته است بر خاک ره عجز سری داشته است زاهد ز خدا ارم به دعوی طلبد شداد همانا پسری داشته…
شاها هر چند وایه جوی آمده ام – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
شاها هر چند وایه جوی آمده ام دانی که چه مایه نغزگوی آمده ام رنگم که بهار را به روی آمده ام آبم که محیط…
تا موکب شهریار زین راه گذشت – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
تا موکب شهریار زین راه گذشت فرقم به فلک رسید و از ماه گذشت گردید ره کعبه ره خانه من زین راه، کزین راه شهنشاه…
اوراق زمانه درنوشتیم و گذشت – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
اوراق زمانه درنوشتیم و گذشت در فن سخن یگانه گشتیم و گذشت می بود دوای ما به پیری غالب زان نیز به ناکام گذشتیم و…
گر دل ز شرر زدوده باشم خود را – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
گر دل ز شرر زدوده باشم خود را ور بر دم تیغ سوده باشم خود را حاشا که ز تو ربوده باشم خود را با…
دستم به کلید مخزنی می بایست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
دستم به کلید مخزنی می بایست ور بود تهی به دامنی می بایست یا هیچ گهم به کس نیفتادی یار یا خود به زمانه چون…
ای روی تو همچو مهر گیتی افروز – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای روی تو همچو مهر گیتی افروز وی بخت تو در جهانستانی فیروز حق کرده به روزنامه عمر تو ثبت توقیع توقع هزاران نوروز
یک روز به ترک یاوه گویی غالب – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
یک روز به ترک یاوه گویی غالب رخ روز دگر به باده شویی غالب زین توبه بی بقا چه جویی غالب توبه تب نوبه است…
عمریست که در خم خمارم ساقی – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
عمریست که در خم خمارم ساقی تاب تف تشنگی نیارم ساقی بگشا سر مشک و در گلویم سر ده سائل به کفم قدح ندارم ساقی
داری چه هراس جان ستانی از مرگ؟ – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
داری چه هراس جان ستانی از مرگ؟ می جوی حیات جاودانی از مرگ از سوز حرارت غریزی داغم ناسازترست زندگانی از مرگ
هر چند زمانه مجمع جهال ست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چند زمانه مجمع جهال ست در جهل نه حالشان به یک منوال ست کودن همه لیک از یکی تا دگری فرق خر عیسی و…
زین موی که بر میان تست ای بدکیش – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
زین موی که بر میان تست ای بدکیش باشدت کمرت خجل ز بی برگی خویش آمیزش موی با میانی که تراست همسایگی توانگرست و درویش
بر قول تو اعتماد نتوان کردن – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
بر قول تو اعتماد نتوان کردن خود را به گزاف شاد نتوان کردن از کثرت وعده های پی در پی تو یک وعده درست یاد…
او راست اگر هزار چیزم بخشند – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
او راست اگر هزار چیزم بخشند او راست اگر بهشت نیزم بخشند بر دوست فدا کنم به صد گونه نشاط جانی که به روز رستخیزم…
کس را نبود رخی بدین سان که تراست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
کس را نبود رخی بدین سان که تراست پاکیزه تنی به خوبی جان که تراست گفتی که ز هیچ فتنه پروا نکنم آه از غم…
دی دوست به بزم باده ام خواند به ناز – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
دی دوست به بزم باده ام خواند به ناز وانگه ورق مهر بگرداند به ناز چشم من و عارضی که افروخت به می دست من…
ای کرده به آرایش گفتار بسیچ – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای کرده به آرایش گفتار بسیچ در زلف سخن گشوده راه خم و پیچ عالم که تو چیز دیگرش می دانی ذاتی ست بسیط منبسط…
امروز شراره ای به داغم زده اند – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
امروز شراره ای به داغم زده اند نشتر به رگ صبر و فراغم زده اند از کثرت شور عطسه مغزم ریش ست تا عطر چه…
صبحست و همای فیض و گیتی دامی – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
صبحست و همای فیض و گیتی دامی صبحست و هوای شوق و گردون بامی برخیز و به روزگار همرنگ برآی با باده نابی و بلورین…
خوابی که بود نشان بخت فیروز – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
خوابی که بود نشان بخت فیروز دیده ست به روز شاه گیتی افروز فیض دم صبح تا چه بالیدن داشت کز صبح به شه رسید…
هر چند توان بی سر و سامان بودن – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چند توان بی سر و سامان بودن بازیچه خوی زشت نتوان بودن بالله که ز دشنه بر جگر سخت ترست از کرده خویشتن پشیمان…
سر تا سر دهر عشرتستان تو باد – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
سر تا سر دهر عشرتستان تو باد صد رنگ گل طرب به دامان تو باد عید است و بهار خرمی ها دارد جان من و…
تا کی رمدم شفق تراشد از چشم – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
تا کی رمدم شفق تراشد از چشم هر دم مژه خون به روی پاشد از چشم قطع نظر از چشم دلی نیزم هست بینید که…
آنم که به پیمانه من ساقی دهر – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آنم که به پیمانه من ساقی دهر ریزد همه درد و درد و تلخابه زهر بگذر ز سعادت و نحوست که مرا ناهید به غمزه…
گر پرورش مهر نه زان دل بودی – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
گر پرورش مهر نه زان دل بودی در دهر شیوع مهر مشکل بودی وز صدق ز جمله رسائل بودی بسم الله آن رساله بسمل بودی
در کلبه من اگر غباری بینی – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
در کلبه من اگر غباری بینی پیچیده به خویش همچو ماری بینی تنگ ست چنان که دایم از صحن سرای از جرم فلک ستاره واری…
این نامه که راحت دل ریش آورد – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
این نامه که راحت دل ریش آورد سرمایه آبروی درویش آورد در هر بن مو دمید جانی یعنی سامان نثار خویش با خویش آورد
یارب نفس شراره خیزم بخشند – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
یارب نفس شراره خیزم بخشند یارب مژه های دجله ریزم بخشند بی سوز غم عشق مبادا، زنهار جانی که به روز رستخیزم بخشند
غالب به سخن گرچه کست همسر نیست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
غالب به سخن گرچه کست همسر نیست از نشئه هوش هیچت اندر سر نیست می خواهی و مفت و نغز وانگه بسیار این باده فروش…
خوشتر بود آب سوهن از قند و نبات – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
خوشتر بود آب سوهن از قند و نبات با وی چه سخن ز نیل و جیحون و فرات این پاره عالمی که هندش نامند گویی…
هر چشمه به بحر همعنان ست اینجا – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چشمه به بحر همعنان ست اینجا هر خاربنی ثمرفشان ست اینجا از حاصل مرز و بوم بنگاله مپرس نی خامه و هیمه خیزران ست…