RumiBalkhi.Com – World Poems
Home For All Poets Of The World!
Show Navigation Hide Navigation
  • Home
    • Privacy
  • Poets
  • Poet Of The Month
  • Quotes
  • Interesting Facts & Information
  • Translate
  • Send Poems
  • Podcast

بیدل ز درد عشق بسی خون‌گریستی – ابوالمعانی بیدل

بیدل ز درد عشق بسی خون‌گریستی ترکرد شرم اشک تو دامان پاک ما

بیدل ذخیره‌ی مژه شد بسکه روز وصل – ابوالمعانی بیدل

بیدل ذخیره‌ی مژه شد بسکه روز وصل در عرض حیرت تو زبان نظاره سوخت

بیدل درپن بیابان خلقی به عجز فرسود – ابوالمعانی بیدل

بیدل درپن بیابان خلقی به عجز فرسود چون نقش‌پا قستیم ما هم به پرپا دست

بیدل چو صبح صورت خمیازه بسته است – ابوالمعانی بیدل

بیدل چو صبح صورت خمیازه بسته است از خاک ما سپهر نشیب و فراز حرص

بیدل جنون ما به نشاط جهان نساخت – ابوالمعانی بیدل

بیدل جنون ما به نشاط جهان نساخت مهتاب پنبه دارد و منظور داغ نیست

بیدل به‌گشاد مژه هیچت ننمودند – ابوالمعانی بیدل

بیدل به‌گشاد مژه هیچت ننمودند تا بستن چشم آخرکارت چه نماید

بیدل به ما و تو چه رسد ناز آگهی – ابوالمعانی بیدل

بیدل به ما و تو چه رسد ناز آگهی در عالمی که حسن هم آیینه‌دار بود

بیدل به خیال مژهٔ چشم سیاهی – ابوالمعانی بیدل

بیدل به خیال مژهٔ چشم سیاهی امروز سیه مست‌تر از سایهٔ تاکم

بیدل به این سیاهی کز دور کرده‌ام گل – ابوالمعانی بیدل

بیدل به این سیاهی کز دور کرده‌ام گل پیش یقین خود هم صد احتمال بردم

بیدل این محفل نهان درگریهٔ شمع است و بس – ابوالمعانی بیدل

بیدل این محفل نهان درگریهٔ شمع است و بس داغ آن زخممم‌که با لبهای خندان آشناست

بیدل امشب‌گرد دل می‌گردد از خود رفتنی – ابوالمعانی بیدل

بیدل امشب‌گرد دل می‌گردد از خود رفتنی پرفشانیهای رنگ این شمع را پروانه است

بیدل اگر آگه شوی از علم خموشی – ابوالمعانی بیدل

بیدل اگر آگه شوی از علم خموشی تحصیل‌کمال تو، به یک حرف تمام است

بیدل ازین مایه‌که جز باد نیست – ابوالمعانی بیدل

بیدل ازین مایه‌که جز باد نیست عمر در اندیشهٔ سودا گذشت

بیدل از ین دو روز عمر ننگ بقای‌کس مباد – ابوالمعانی بیدل

بیدل از ین دو روز عمر ننگ بقای‌کس مباد دل پی حرص باختن چشم به آز دوختن

بیدل از کلفت مخموری صهبای وصال – ابوالمعانی بیدل

بیدل از کلفت مخموری صهبای وصال چون قدح از لب زخم جگر افغان‌کردیم

بیدل از صحبتم کنار گزین – ابوالمعانی بیدل

بیدل از صحبتم کنار گزین فرصتم من فرار خواهم کرد

بیدل از خود رنگ و بوی اعتبار افشانده‌ایم – ابوالمعانی بیدل

بیدل از خود رنگ و بوی اعتبار افشانده‌ایم همچوگل ماییم و دامن تاگریبان پشت دست

بیدل از بیدردی روز وداعت سوختم – ابوالمعانی بیدل

بیدل از بیدردی روز وداعت سوختم سینه می‌کندی چه می‌شد گر زبانت لال بود

بیدل از انجام و آغاز چراغ زندگی – ابوالمعانی بیدل

بیدل از انجام و آغاز چراغ زندگی بی‌تکلف اشک و داغ و آه خواهی یافتن

بیدل آدم باش فکر راکب و مرکوب چیست – ابوالمعانی بیدل

بیدل آدم باش فکر راکب و مرکوب چیست از هوس تا کی‌ کسی پالان‌ گاو و خر شود

بوی یوسف نیست پنهان از غبار انتظار – ابوالمعانی بیدل

بوی یوسف نیست پنهان از غبار انتظار پیرهن بیدل بیاض چشم‌یعقوبم‌بس است

به یاد جلوه عمری شد نگه می‌پرورد بیدل – ابوالمعانی بیدل

به یاد جلوه عمری شد نگه می‌پرورد بیدل هنر از حیرت آیینه‌ام منت‌کش دامی

به هر آینه زنگار دگر دارد کمین بیدل – ابوالمعانی بیدل

به هر آینه زنگار دگر دارد کمین بیدل ز مژگان بستن ایمن نیست هرکس دیده‌ای دارد

به غیر سرکشی از ابلهان مجو بیدل – ابوالمعانی بیدل

به غیر سرکشی از ابلهان مجو بیدل که نخل این چمن از بی‌بری دوتا نشود

به رنگ آبله عمری‌ست بیدل – ابوالمعانی بیدل

به رنگ آبله عمری‌ست بیدل ز خجلت دیدهٔ من در ته پاست

به حرف و صوت این محمل ندارم نسبتی بیدل – ابوالمعانی بیدل

به حرف و صوت این محمل ندارم نسبتی بیدل خموشی‌کرده‌ام روشن چراغ‌ کنج ادراکم

به پاس راز محبت ‌گداخت طاقت بیدل – ابوالمعانی بیدل

به پاس راز محبت ‌گداخت طاقت بیدل که تا سر مژه جنبد جگر به دامنش افتد

بسکه دارد فطرتم ننگ ازتمیزعلم و فن – ابوالمعانی بیدل

بسکه دارد فطرتم ننگ ازتمیزعلم و فن آب می‌گردم همه‌گر شعر بیدل بشنوم

بر دل مایوس بیدل پشت دستی می‌گزم – ابوالمعانی بیدل

بر دل مایوس بیدل پشت دستی می‌گزم غنچهٔ این عقده کاش از سعی دندان بشکفد

بار نفس بیدل بر دوش دل افتاده‌ست – ابوالمعانی بیدل

بار نفس بیدل بر دوش دل افتاده‌ست دل این همه سنگین نیست وقتست‌ که برداری

این آدم وحوا شرف نسبت هستی است – ابوالمعانی بیدل

این آدم وحوا شرف نسبت هستی است بیدل نتوان پیش عدم نام نسب برد

اگر ز جادهٔ تسلیم نگذری بیدل – ابوالمعانی بیدل

اگر ز جادهٔ تسلیم نگذری بیدل کند به‌ کسوت موجت شکست معماری

آسودگی مجویید از وضع اشک بیدل – ابوالمعانی بیدل

آسودگی مجویید از وضع اشک بیدل این جوهر چکیدن آب‌گهر نباشد

یاد عمر رفته بیدل خجلت بیحاصلی‌ست – ابوالمعانی بیدل

یاد عمر رفته بیدل خجلت بیحاصلی‌ست باز پیوستن ندارد آنچه از ما باز ماند

از غبار هردو عالم‌پاک بیرون جسته است – ابوالمعانی بیدل

از غبار هردو عالم‌پاک بیرون جسته است بیدل آواره یعنی خانه ویران شما

هنگامهٔ دل است چه دنیا چه آخرت – ابوالمعانی بیدل

هنگامهٔ دل است چه دنیا چه آخرت بیدل شوید و ترک غم این و آن ‌کنید

احتیاج غیر بیدل ننگ دوش همت است – ابوالمعانی بیدل

احتیاج غیر بیدل ننگ دوش همت است همچو خورشید از لباس عاریت عریان شدیم

هرکجا سرکرده‌ام بیدل دعای دولتش – ابوالمعانی بیدل

هرکجا سرکرده‌ام بیدل دعای دولتش جوش‌آمین از زمین تا آسمان پیچیده است

نیستم جرعه‌کش درد کدورت بیدل – ابوالمعانی بیدل

نیستم جرعه‌کش درد کدورت بیدل چون‌گهر صافی دل بادهٔ مینای من‌است

نوی بیدل از ساز امکان نرفت – ابوالمعانی بیدل

نوی بیدل از ساز امکان نرفت نشد کهنه تجدید ایجادها

نقش خمیازهٔ واژون حبابم بیدل – ابوالمعانی بیدل

نقش خمیازهٔ واژون حبابم بیدل آه ازین ساغر عبرت‌ که بنایم‌ کردند

نرسید فطرت هیچکس به خیال بیدل و معنی‌اش – ابوالمعانی بیدل

نرسید فطرت هیچکس به خیال بیدل و معنی‌اش همه‌راست بیخبری و بس‌، چه‌شعور خلق و چه‌هوش ما

نتوان به چشم داد سراغ نمود من – ابوالمعانی بیدل

نتوان به چشم داد سراغ نمود من بیدل به یمن ضعف چو معنی خیالیم

می‌کشم بار دل اما نقش می‌بندم به خاک – ابوالمعانی بیدل

می‌کشم بار دل اما نقش می‌بندم به خاک عجز، خوش نقاش عبرت‌کرد جمال مرا

مگر ز زلف تو دارد طریق بست وگشاد – ابوالمعانی بیدل

مگر ز زلف تو دارد طریق بست وگشاد گه بیدل اینهمه‌ مضمون دلگشا بسته‌ست

مدٌ عمرم چون نگه بیدل به حیرانی گذشت – ابوالمعانی بیدل

مدٌ عمرم چون نگه بیدل به حیرانی گذشت گوشهٔ چشمی نشد پیداکه جا پیداکنم

مباش بیخبر از فیض گریه‌ام بیدل – ابوالمعانی بیدل

مباش بیخبر از فیض گریه‌ام بیدل که شسته است جهان را به اشک من مهتاب

گم شدم از خویش تحریک دل آوازم نداد – ابوالمعانی بیدل

گم شدم از خویش تحریک دل آوازم نداد این جرس بیدل نمی‌دانم چراکم ناله است

گر به شمشیرت برانند از ادبگاه نیاز – ابوالمعانی بیدل

گر به شمشیرت برانند از ادبگاه نیاز همچوخون از زخم بیدل بالب‌خندان برآ

کسی تا چند بیدل کلفت تعمیر بردارد – ابوالمعانی بیدل

کسی تا چند بیدل کلفت تعمیر بردارد فشار بام و در از خانه بیرون می‌کند ما را

قید دل بیدل نفس را هرزه‌سنج وهم‌کرد – ابوالمعانی بیدل

قید دل بیدل نفس را هرزه‌سنج وهم‌کرد شوخی ناز پری در شیشه پر بی‌سنگ بود

فلک نیافت علاج‌کدورتم بیدل – ابوالمعانی بیدل

فلک نیافت علاج‌کدورتم بیدل نفس به‌سینهٔ این دشت از غبارم سوخت

غم محبت و داغ وفا ورنج تمنا – ابوالمعانی بیدل

غم محبت و داغ وفا ورنج تمنا چها نمی‌کشد این بیدل از دلی که ندارد

عمرها بیدل ز-‌شم خلق پنهان زفستفم – ابوالمعانی بیدل

عمرها بیدل ز-‌شم خلق پنهان زفستفم عشق خواهد خاک ما را گنج این ویرانه‌ کرد

عالم موهومه‌ای اسباب صورت بسته است – ابوالمعانی بیدل

عالم موهومه‌ای اسباب صورت بسته است آنچه بیدل از خیال خام پیدا کرده‌ایم

صد سال رفت تا به قد خم رسیده‌ایم – ابوالمعانی بیدل

صد سال رفت تا به قد خم رسیده‌ایم بیدل چه خوشه‌هاکه نشد نذر داس ما

شکر هم بیدل از آثار نفاق است اینجا – ابوالمعانی بیدل

شکر هم بیدل از آثار نفاق است اینجا الفت‌، آنگه گله‌؟ پیداست حیا کم داریم

سیر حق بیدل بقدر ترک اسباب است و بس – ابوالمعانی بیدل

سیر حق بیدل بقدر ترک اسباب است و بس سوی او از هرچه برگردی عنانی می‌شود

سراغ رفتن عمری‌ست عرض هستی‌ام بیدل – ابوالمعانی بیدل

سراغ رفتن عمری‌ست عرض هستی‌ام بیدل چو صبحم تا نفس باقی‌ست‌ گرد محمل خویشم

زین هوس‌هایی که بیدل در تخیل چیده‌ایم – ابوالمعانی بیدل

زین هوس‌هایی که بیدل در تخیل چیده‌ایم یأس اگر بر دل نزد امروز، فردا می‌زند

Earlier Posts →
ArabicAzerbaijaniChinese (Simplified)DutchEnglishFrenchGeorgianGermanHebrewHindiIndonesianItalianKyrgyzNorwegianPashtoPersianPortuguesePunjabiRussianSpanishTajikTurkishUrduUzbek

Translate Your Favorite Poet's Poems

Flag Counter


Find Our Poetry Archive By Year And Date of Publish
2018, 2017, 2016, 2015, 2014, 2013, 2012, 2011, 2010

DO YOU WRITE POEMS?
We are awarding certificates for the best poems. This is a golden opportunity for you to represent yourself.

~ Grab The Opportunity ~

BECOME A DONOR
We encourages all poetry lovers and writers to share the poems they have written or the ones they have from other poets.

~ Help Us Spread Poems ~

SHOULD YOU WRITE?
Putting the words from your heart on the piece of paper can help you make sense of the world around you.
~ Express Your Emotions ~

WRITE YOUR STORY
If you don’t write your own life story, someone else will write it for you. Share your life story with millions around the world.

~ Express Yourself ~