عکس فوری نادر نادرپور

بانگاهان تاریک زمستانی
در آن میخانه ی کوچک
کنار سرزمین باختر ،‌ برساحل دریا
صدای دوردست گریه ی باران
و بانگ خنده ی گیتار در غوغای میخانه
و دودی تلخ و عطر آگین
و مغز چلچراغ سقف در سرسام مستانه
و سرمای فلز پیشخوان در دست میخواران
و بادی شوخ در آغوش گرم پرده ی مخمل
و رقص خوابنک پرده درچشان بیداران
و جادوی حضور دختری تنها
میان جمع مستان پریشانگو
و لب های تر او در تب و تاب سخن گفتن
و من ، در اشتیاق گفتگو با او
و او ، نزدیک با آن جمع بیگانه
ولی دور از نگاه مهربان من
و در پایان ،‌ گریز ناگهان او از آن مجلس
و نام نازنین او : جوانی بر زبان من
نادر نادرپور
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.