عنقریب است که من خرقه تهی خواهم کرد
باکم از بار گنه نیست که در روز جزا
عشق او را سند بیگنهی خواهم کرد
هم در آن لحظه که بر تخته گذارند مرا
خنده بر افسر و اورنگ شهی خواهم کرد
من بیپا و سر اندر صف این کج کلهان
ای بسا جلوه که با بیکلهی خواهم کرد
روسیاهم ولی از نور محبت لبریز
لاجرم چارهٔ این روسیهی خواهم کرد
جان برون میرود از سینهام ای دوست بیا
که من این خانه ز بهر تو تهی خواهم کرد
پژمان بختیاری