
Year: 2015
Geronimo By Hafiz (Daniel Ladinsky)
Geronimo by Hafiz (Daniel Ladinsky) You might hear the beautiful shout of “Geronimo” from a lover who has just dove from a cliff and is…
A Still Cup By Hafiz (Daniel Ladinsky)
A Still Cup by Hafiz (Daniel Ladinsky) For God To make love, For the divine alchemy to work, The Pitcher needs a still cup. Why…
An Astronomical Question By Hafiz (Daniel Ladinsky)
An Astronomical Question by Hafiz (Daniel Ladinsky) What Would Happen if God leaned down And gave you a full wet Kiss? Hafiz Doesn’t mind answering…
Covers Her Face With Both Hands By Hafiz (Daniel Ladinsky)
Covers Her Face with Both Hands by Hafiz (Daniel Ladinsky) What We speak Becomes the house we live in. Who will want to sleep in…
Everywhere By Hafiz (Daniel Ladinsky)
Everywhere by Hafiz (Daniel Ladinsky) Running Through the streets Screaming, Throwing rocks through windows, Using my own head to ring Great bells, Pulling out my…
How Could A Lover Fall By Hafiz (Daniel Ladinsky)
How Could a Lover Fall by Hafiz (Daniel Ladinsky) What could have caused your grip to weaken that allowed creation to be? How could a…
I Have Learned So MuchBy Hafiz (Daniel Ladinsky)
I Have Learned So Much by Hafiz (Daniel Ladinsky) I Have Learned So much from God That I can no longer Call Myself A Christian,…
Laughing At The Word Two By Hafiz (Daniel Ladinsky)
Laughing at the Word Two by Hafiz (Daniel Ladinsky) Only The Illumined One Who keeps Seducing the formless into form Had the charm to win…
Love Is The Funeral Pyre By Hafiz (Daniel Ladinsky)
Love is the Funeral Pyre by Hafiz (Daniel Ladinsky) Love is The funeral pyre Where I have laid my living body. All the false notions…
No Conflict By Hafiz (Daniel Ladinsky)
No Conflict by Hafiz (Daniel Ladinsky) No Conflict When the flute is playing For then I see every movement emanates From God’s Holy Dance.
The Great Religions By Hafiz (Daniel Ladinsky)
The Great Religions by Hafiz (Daniel Ladinsky) The Great religions are the Ships, Poets the life Boats. Every sane person I know has jumped Overboard….
That Magnificent Storm By Hafiz (Daniel Ladinsky)
That Magnificent Storm by Hafiz (Daniel Ladinsky) Sitting here Loving like this Alone again In God’s valley After that magnificent storm Of Your presence just…
Reverence By Hafiz (Daniel Ladinsky)
Reverence by Hafiz (Daniel Ladinsky) Because There is nothing Outside of my Master’s body I try To show reverence To all things. Because There is…
The Hatcheck Girl By Hafiz (Daniel Ladinsky)
The Hatcheck Girl by Hafiz (Daniel Ladinsky) Why Are there So few in the court Of a perfect Saint? Because Every time you are near…
That Lamp That Needs No Oil By Hafiz (Daniel Ladinsky)
That Lamp That Needs No Oil by Hafiz (Daniel Ladinsky) I have made the journey into Nothing. I have lit that lamp that Needs no…
The Source By Hafiz (Daniel Ladinsky)
The Source by Hafiz (Daniel Ladinsky) God has never really spoken, though a thought once crossed His mind. It is the echo of divine silence…
Why Aren’t We Screaming Drunks By Hafiz (Daniel Ladinsky)
Why Aren’t We Screaming Drunks by Hafiz (Daniel Ladinsky) The sun once glimpsed God’s true nature And has never been the same. Thus that radiant…
Today By Hafiz (Daniel Ladinsky)
Today by Hafiz (Daniel Ladinsky) I Do not Want to step so quickly Over a beautiful line on God’s palm As I move through the…
Then Winks By Hafiz (Daniel Ladinsky)
Then Winks by Hafiz (Daniel Ladinsky) Everything is clapping today. Light, Sound, Motion, All movement. A rabbit I pass pulls a cymbal From a hidden…
The Thousand-Stringed Instrument By Hafiz (Daniel Ladinsky)
The Thousand-Stringed Instrument by Hafiz (Daniel Ladinsky) The heart is The thousand-stringed instrument. Our sadness and fear come from being Out of tune with love….
What The Hell By Hafiz (Daniel Ladinsky)
What the Hell by Hafiz (Daniel Ladinsky) The Real love I always keep a secret. All my words Are sung outside Her window, For when…
Tanto gentile e tanto onesta pare – Dante Alighieri
Tanto gentile e tanto onesta pare – Dante Alighieri Tanto gentile e tanto onesta pare la donna mia quand’ella altrui saluta, ch’ogne lingua deven tremando…
Deh, Violetta, che in ombra d’Amore – Dante Alighieri
Deh, Violetta, che in ombra d’Amore – Dante Alighieri Deh, Violetta, che in ombra d’Amore negli occhi miei sì subito apparisti, aggi pietà del cor…
Amor, che movi tua vertù – Dante Alighieri
Amor, che movi tua vertù – Dante Alighieri Amor, che movi’ tua vertù da cielo come ‘l sol lo splendore, che là s’apprende più lo…
Com più vi fere amor – Dante Alighieri
Com più vi fere amor – Dante Alighieri Com più vi fere Amor co’ suoi vincastri, più li vi fate in ubidirlo presto, ch’altro consiglio,…
Amore e ‘l cor gentil sono una cosa – Dante Alighieri
Amore e ‘l cor gentil sono una cosa – Dante Alighieri Amore e ‘l cor gentil sono una cosa, sì come il saggio in suo…
ای آن که گرفته ام به کوی تو پناه – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای آن که گرفته ام به کوی تو پناه رانی چو به عنف از در خویشم ناگاه تا کعبه روم ز درگهت رو به قفا…
ای آن که دهی مایه کم و خواهش بیش – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای آن که دهی مایه کم و خواهش بیش آن روز که وقت بازپرس آید پیش بگذار مرا که من خیالی دارم با حسرت عیشهای…
ای آن که به دهر نام تو شاهرخ است – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای آن که به دهر نام تو شاهرخ است پیوسته ترا به حضرت شاه رخ است نازد به تو شه که باشد اندر شطرنج امید…
ای آن که ترا سعی به درمان من ست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای آن که ترا سعی به درمان من ست منعم مکن از باده که نقصان من ست حیف ست که بعد من به میراث رود…
ای آن که به راه کعبه رویی داری – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
ای آن که به راه کعبه رویی داری نازم که گزیده آرزویی داری زین گونه که تند می خرامی دانم در خانه زن ستیزه خویی…
آن مرد که زن گرفت دانا نبود – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آن مرد که زن گرفت دانا نبود از غصه فراغتش همانا نبود دارد به جهان خانه و زن نیست درو نازم به خدا چرا توانا…
اوراق زمانه درنوشتیم و گذشت – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
اوراق زمانه درنوشتیم و گذشت در فن سخن یگانه گشتیم و گذشت می بود دوای ما به پیری غالب زان نیز به ناکام گذشتیم و…
او راست اگر هزار چیزم بخشند – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
او راست اگر هزار چیزم بخشند او راست اگر بهشت نیزم بخشند بر دوست فدا کنم به صد گونه نشاط جانی که به روز رستخیزم…
آنم که به پیمانه من ساقی دهر – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آنم که به پیمانه من ساقی دهر ریزد همه درد و درد و تلخابه زهر بگذر ز سعادت و نحوست که مرا ناهید به غمزه…
آنی تو که شخص مردمی را چشمی – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آنی تو که شخص مردمی را چشمی سبحان الله چه مایه بینا چشمی البته عجب نیست که باشی بیمار زان رو که به دلبری سراپا…
آن کز اثر طمع نشانش آرند – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آن کز اثر طمع نشانش آرند گر خود به هوای استخوانش آرند گر پردگی قلمرو بال هماست چون سایه به خاک موکشانش آرند
آن را که بود درستیی در فرجام – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آن را که بود درستیی در فرجام هم محرم خاص آید و هم مرجع عام آسان نبود کشاکش پاس قبول زنهار نگردی به نکویی بدنام
آن را که عطیه ازل در نظرست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آن را که عطیه ازل در نظرست هر چند بلا بیش طرب بیشترست فرق ست میان من و صنعان در کفر بخشش دگر و مزد…
آن را که ز دست بی زری پامال ست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آن را که ز دست بی زری پامال ست رسوایی نیز لازم احوال ست ما خشک لبیم و خرقه آلوده به می ساقی مگرش پیاله…
آن خسته که در نظر به جز یارش نیست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
آن خسته که در نظر به جز یارش نیست با سود و زیان خویشتن کارش نیست طالب ز طلب رهین آثارش نیست هر چند حنا…
یارب سودی به روزگاران ما را – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
یارب سودی به روزگاران ما را وجه گل و مل به نوبهاران ما را صرف نمک و جو چه قدر خواهد شد گنجینه این صومعه…
امروز که روز عید نوروز بود – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
امروز که روز عید نوروز بود روزی فرخنده و دل افروز بود هر عیش و نشاطی که درین روز بود هر روز ترا ز بخت…
یک روز به ترک یاوه گویی غالب – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
یک روز به ترک یاوه گویی غالب رخ روز دگر به باده شویی غالب زین توبه بی بقا چه جویی غالب توبه تب نوبه است…
امروز شراره ای به داغم زده اند – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
امروز شراره ای به داغم زده اند نشتر به رگ صبر و فراغم زده اند از کثرت شور عطسه مغزم ریش ست تا عطر چه…
یارب نفس شراره خیزم بخشند – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
یارب نفس شراره خیزم بخشند یارب مژه های دجله ریزم بخشند بی سوز غم عشق مبادا، زنهار جانی که به روز رستخیزم بخشند
یارب تو کجایی که به ما زر ندهی – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
یارب تو کجایی که به ما زر ندهی بی درد خدایی که به ما زر ندهی نی نی نه تو غایبی و نی بی رحمی…
یارب به جهانیان دل خرم ده – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
یارب به جهانیان دل خرم ده در دعوی جنت آشتی با هم ده شداد پسر نداشت باغش از تست آن مسکن آدم به بنی آدم…
وقت ست که آسمان موجه نازد – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
وقت ست که آسمان موجه نازد مهر آینه پیش رخ نهد مه نازد این خود شرف دگر بود نیست عجب گر مهر به پابوس شهنشه…
هستم ز می امید سرمست و بس است – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هستم ز می امید سرمست و بس است دارم سر این کلاه در دست و بس است گر ارزش لطف و کرمی نیست مباش استحقاق…
هر چند خرد ز تاب می پست شود – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چند خرد ز تاب می پست شود وز ضعف خرد وهم قویدست شود هر کس که خرد دارد ازین جوهر ناب آن مایه چرا…
هر چند شبی که میهمانش کردم – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چند شبی که میهمانش کردم بر خویش به لابه مهربانش کردم آه از دل هیچگه میاسای که من در وصل ز خویش بدگمانش کردم
هر چند که زشت و ناسزاییم همه – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چند که زشت و ناسزاییم همه در عهده رحمت خداییم همه ور جلوه دهد چنان که ماییم همه شایسته نفت و بوریاییم همه
هر کس ز حقیقت خبری داشته است – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر کس ز حقیقت خبری داشته است بر خاک ره عجز سری داشته است زاهد ز خدا ارم به دعوی طلبد شداد همانا پسری داشته…
هر چند زمانه مجمع جهال ست – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چند زمانه مجمع جهال ست در جهل نه حالشان به یک منوال ست کودن همه لیک از یکی تا دگری فرق خر عیسی و…
هر چند توان بی سر و سامان بودن – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چند توان بی سر و سامان بودن بازیچه خوی زشت نتوان بودن بالله که ز دشنه بر جگر سخت ترست از کرده خویشتن پشیمان…
هر چشمه به بحر همعنان ست اینجا – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
هر چشمه به بحر همعنان ست اینجا هر خاربنی ثمرفشان ست اینجا از حاصل مرز و بوم بنگاله مپرس نی خامه و هیمه خیزران ست…
نی کشته زخم ناوک و شمشیرم – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
نی کشته زخم ناوک و شمشیرم نی خسته ناخن پلنگ و شیرم لب می گزم و خون به زبان می لیسم خون می خورم و…
گیرم که ز دهر رسم غم برخیزد – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
گیرم که ز دهر رسم غم برخیزد غمهای گذشته چون به هم برخیزد مشکل که دهید داد ناکامی ما هر چند که فرجام ستم برخیزد
نازم به نشاط این چنین برگشتن – رباعیات فارسی – میرزا اسد الله غالب
نازم به نشاط این چنین برگشتن رمزیست نهفته اندرین برگشتن سرمایه نازش ست و پیرایه حسن برگشتن مژگان بود این برگشتن