
Year: 2010
تا شد به هوای عشق آن ماه لقا – امیر علیشیر نوایی
تا شد به هوای عشق آن ماه لقا اشکم دریا از جگر خون پالا گریند به حال من درین رنج و عنا مرغان هوا و…
تا شد بدرون آتش هجران واقع – امیر علیشیر نوایی
تا شد بدرون آتش هجران واقع وانگه ز برونم اشک غلطان واقع شد سعی بدانچه بود امکان واقع آن شعله بآب کشت نتوان واقع
تا اندر دل تاب و توانی بودم – امیر علیشیر نوایی
تا اندر دل تاب و توانی بودم تا در بدن از روح نشانی بودم دل مایل حسن دلستانی بودم جان واله آشوب جهانی بودم
بر شوخی ازین عشوه گران ای ساقی – امیر علیشیر نوایی
بر شوخی ازین عشوه گران ای ساقی پنهان به تو هستم نگران ای ساقی پر ساز سبک رطل گران ای ساقی بیهوشم کن چون دگران…
آئین طلب ز خود پسندان مطلب – امیر علیشیر نوایی
آئین طلب ز خود پسندان مطلب وین شیوه جز از نیازمندان مطلب بی نقشی ز اهل زهد چندان مطلب وین نقش ز غیر نقش بندان…
ای قتل مرا کشیده مژگانت صف – امیر علیشیر نوایی
ای قتل مرا کشیده مژگانت صف هر تیری ازان جان مرا کرده هدف جز آنکه دران ورطه شود عمر تلف زان صف نتوان رفت برون…
ای ساقی شنگ ده می آتش رنگ – امیر علیشیر نوایی
ای ساقی شنگ ده می آتش رنگ کو آب کند اگر چکانیش بسنگ افتاده گران سنگ غمم در دل تنگ شاید سبکش کنم بدین حیله…
ای زاتش سودای تو داغم بر داغ – امیر علیشیر نوایی
ای زاتش سودای تو داغم بر داغ در شام غم از سپهر افزون تر داغ بگذشته درون هم از برونم هر داغ آیا به کجا…
آمد ز نسیم صبح بوی تو مرا – امیر علیشیر نوایی
آمد ز نسیم صبح بوی تو مرا در روضه نمود جلوه کوی تو مرا گل دیدم و شد نشان روی تو مرا معلوم نشد ولیک…
ای دل تو مگر که مشک نابست آن خط – امیر علیشیر نوایی
ای دل تو مگر که مشک نابست آن خط زآنرو که ز زنگ در حجابست آن خط کز شام رقم بر آفتابست آن خط نی…
ای بیحد و عد هر نفست حمد و ثنا – امیر علیشیر نوایی
ای بیحد و عد هر نفست حمد و ثنا وز صد چندین حمد و ثنات استغنا ذکر ملکوت اندرین دیر فنا با علم تو سبحانک…
ای از می لعلت همه سر مستی ما – امیر علیشیر نوایی
ای از می لعلت همه سر مستی ما از سرو بلندت بزمین پستی ما کز پی بخیال تست همدستی ما واپس باشد ز نیستی هستی…
ای از تو درون ناتوانم را حظ – امیر علیشیر نوایی
ای از تو درون ناتوانم را حظ وز حسن تو چشم خون فشانم را حظ از قد خوشت روح روانم را حظ وز لعل روان…
آنروی که اوج حسن شد جلوه گهش – امیر علیشیر نوایی
آنروی که اوج حسن شد جلوه گهش نظاره نموده ام ز زلف سیهش نسبت نتوان کرد بخورشید و مهش زانرو که نظر فکنده ام ته…
آمد به من خسته ز دلبر کاغذ – امیر علیشیر نوایی
آمد به من خسته ز دلبر کاغذ از مسأله وفا محرر کاغذ گریان ماندم چو دیده را بر کاغذ چون اشک روان فرو شدم در…
آمد به چمن قافله باد بهار – امیر علیشیر نوایی
آمد به چمن قافله باد بهار از سنبل تر نافه چین بسته بتار از غنچه که کرده بیضه نرگس اظهار گویا که به چشمش از…
آگاه نگشتم که درین دیر کیم – امیر علیشیر نوایی
آگاه نگشتم که درین دیر کیم یا خود چیم و از چیم و بهر چیم معلومم نی که آدمی یا ز میم یا خاک زمین…
یاران چو کشند در بهاران می صاف – امیر علیشیر نوایی
یاران چو کشند در بهاران می صاف من گر چه ز زهد و توبه پیش آرم لاف دارندم اگر ز می بدان هرزه معاف در…
هر چیز رسد ز اهل دوران مخروش – امیر علیشیر نوایی
هر چیز رسد ز اهل دوران مخروش وز قسم ازل زیاده را بیش مکوش بر بند ز ناشنیدنی پرده گوش وز هر چه نه گفتنی…
هر لحظه گر از چرخ جفایی رسدت – امیر علیشیر نوایی
هر لحظه گر از چرخ جفایی رسدت وز حادثه زمان بلایی رسدت غم نیست گر از مهی جفایی رسدت سر چون سر زلف او به…
از هجر تو کارم اضطراب است امشب – امیر علیشیر نوایی
از هجر تو کارم اضطراب است امشب جان از پی رفتن بشتاب است امشب تن را ز فراق پیچ و تاب است امشب دریاب که…
از محنت عاشقی به جانم چه کنم؟ – امیر علیشیر نوایی
از محنت عاشقی به جانم چه کنم؟ دیوانه و رسوای جهانم چه کنم؟ صبرست مرا چاره و دانم چه کنم؟ دانم چه کنم چون نتوانم…
یارم نشد آن بت پریوش هرگز – امیر علیشیر نوایی
یارم نشد آن بت پریوش هرگز زو شاد نگشت این دل غمکش هرگز بی او ز دمم کم آمد آتش هرگز یعنی نزدم باو دم…
از گوشه بام عارضت ماه سما – امیر علیشیر نوایی
از گوشه بام عارضت ماه سما خورشید گرت ندید باشد ز عما شد عکس دو ابروت بچشمم صنما آن نوع که در شیشه بود قبله…
مهلک بود ای رفیق ایام فراق – امیر علیشیر نوایی
مهلک بود ای رفیق ایام فراق آمیخته ز هر هجر در جام فراق گر صبح وصالم دمد از شام فراق نامم مبر ار دگر برم…
گر زهر غمم کند هلاک ای ساقی – امیر علیشیر نوایی
گر زهر غمم کند هلاک ای ساقی تریاک میم دهی چه باک ای ساقی دل شد چو ز توبه جرمناک ای ساقی آن جرم به…
شب تا به سحر همی کنم زاریها – امیر علیشیر نوایی
شب تا به سحر همی کنم زاریها در شدت تنهایی و بیماریها از هجر فکندیم به دشواریها ای یار کجا شد آن همه یاریها
ضعفم را آن میان چون مو باعث – امیر علیشیر نوایی
ضعفم را آن میان چون مو باعث قتلم را آن طره هندو باعث عمرم را آن قامت دلجو باعث جانم را آن لعل سخنگو باعث
سر رشته اهل زهد بگسل ایدل – امیر علیشیر نوایی
سر رشته اهل زهد بگسل ایدل در دیر فنا بساز منزل ایدل جز مطرب و می مجوی حاصل ایدل یک یک گفتم گوش کن ایدل…
ساقی نه ز آب تلخ کز آتش تیز – امیر علیشیر نوایی
ساقی نه ز آب تلخ کز آتش تیز یکرطل گران سوی من آور برخیز گر زانکه ز توبه ات شوم عذرانگیز انداز به آستین و…
ساقی به من غمزده پیش آر قدح – امیر علیشیر نوایی
ساقی به من غمزده پیش آر قدح هر چند بود بزرگ بردار قدح گر زانکه بود سپهر دوار قدح در یک دو کشش کنم نگونسار…
ساقی بقدح می طربناک انداز – امیر علیشیر نوایی
ساقی بقدح می طربناک انداز عکس رخ پاک در می پاک انداز بس شور و شغب در من بی باک انداز زان غلغله در گنبد…
رفتی و بچشمم از تو تابست هنوز – امیر علیشیر نوایی
رفتی و بچشمم از تو تابست هنوز چشمم ز خیال تو پرآبست هنوز تن زاتش عشق تو کبابست هنوز باز آ که دل از غمت…
رفتی و دل از غمت فگارست هنوز – امیر علیشیر نوایی
رفتی و دل از غمت فگارست هنوز وز شوق تو چشمم اشکبارست هنوز واگرد که جان ز هجر زارست هنوز باز آی که دل در…
دیدند یکی قلندر فقراندیش – امیر علیشیر نوایی
دیدند یکی قلندر فقراندیش از منزل و خانمانش دوری شده کیش گفتند که پیوسته کجایی درویش گفتا که درون خرقه کهنه خویش
دل نیست که در زلف پریشان تو نیست – امیر علیشیر نوایی
دل نیست که در زلف پریشان تو نیست جان نیست که سرگشته هجران تو نیست گویی که دلت زان منست آن تو نیست جان آن…
در فصل خزان برگ رزان ای ساقی – امیر علیشیر نوایی
در فصل خزان برگ رزان ای ساقی شد کارگه رنگرزان ای ساقی زان می که خوری دهم ازان ای ساقی تا نوشم از آن مزان…
در غربتم افتاده ز هجران حبیب – امیر علیشیر نوایی
در غربتم افتاده ز هجران حبیب از شدت ضعف گشته با مرگ قریب یاری نه که آرد بسر خسته طبیب زاری نه که جوید کفن…
در عشق مباش پیش رندان گستاخ – امیر علیشیر نوایی
در عشق مباش پیش رندان گستاخ چون بنده بود به نزد سلطان گستاخ از دوست چو وصل یافت نتوان گستاخ عاقل بادب باشد و نادان…
در عاشقی آن کس که مجرد باشد – امیر علیشیر نوایی
در عاشقی آن کس که مجرد باشد به زانکه به عقل و هش مقید باشد آن کو ز قبول دم زند رد باشد ور دعوی…
در روز جدایی غم دلسوز وداع – امیر علیشیر نوایی
در روز جدایی غم دلسوز وداع وان آتش هجر شعله افروز وداع صد غصه مهلک غم اندوز وداع نابود نمودند مرا روز وداع
در دیر مغان مغبچگان چالاک – امیر علیشیر نوایی
در دیر مغان مغبچگان چالاک کردند مرا به باده مست و بی باک مخموریم افکند چو بر خاک هلاک وانگه نگرفتند به می خرقه چاک
در دیر گرت هواست نوشیدن می – امیر علیشیر نوایی
در دیر گرت هواست نوشیدن می با مغبچگان بلحن چنگ و دف و نی ممکن نبود اگر چه باشم جم و کی بی همت پیر…
در جام بلورین می همچون یاقوت – امیر علیشیر نوایی
در جام بلورین می همچون یاقوت گر یابم و سازم شب و روز آنرا قوت تا در فلک پیر و سپهر فرتوت چون هر دو…
در بحر سرشکم از نجوب است حباب – امیر علیشیر نوایی
در بحر سرشکم از نجوب است حباب نی نی که دروست آفرینش پایاب گردون به هزار کوکب در خوشاب افتاده بسان صدفی در گرداب
در آتش عشق جسم و جانم مه و سال – امیر علیشیر نوایی
در آتش عشق جسم و جانم مه و سال آن نوع رساند ورزش خود بکمال کندر دوزخ اگر فتم باشد حال کز دوزخ هجر سوی…
خواهی که بدت رو ندهد خوشخو باش – امیر علیشیر نوایی
خواهی که بدت رو ندهد خوشخو باش با اهل دو کون یکدل و یکرو باش هر سو که رود خلق تو دیگر سو باش یعنی…
دارم ز وجود خود پریشانی و بس – امیر علیشیر نوایی
دارم ز وجود خود پریشانی و بس وز جمله کرده ها پشیمانی و بس از عقل نصیبم شده نادانی و بس بر نادانی خویش حیرانی…
خواهی که به خاصگان حق گردی خاص – امیر علیشیر نوایی
خواهی که به خاصگان حق گردی خاص اول ز عوام خویش را ساز خلاص وانگاه در آ براه صدق و اخلاص تا خاص کنندت و…
خواهی که ترا رسد ز درویشان فیض – امیر علیشیر نوایی
خواهی که ترا رسد ز درویشان فیض تو نیز رسان ز جود با ایشان فیض اینگونه گرت رسد به دل ریشان فیض شاید که ترا…
جانا دستت یکدمم از دوش مبر – امیر علیشیر نوایی
جانا دستت یکدمم از دوش مبر وز نکته دهان خودم از گوش مبر رخ از رخ و گردنم ز آغوش مبر از جسمم روح و…
جانم بدو لعل جانفزای تو فدا – امیر علیشیر نوایی
جانم بدو لعل جانفزای تو فدا روحم به نسیم عطرسای تو فدا آشفته دلم به عشوه های تو فدا فرسوده تنم به خاک پای تو…
چشمت که طریق سحر ازو یافت رواج – امیر علیشیر نوایی
چشمت که طریق سحر ازو یافت رواج از بابل و کشمیر همی گیرد باج عیار صفت ربوده گاه تاراج از تن ها سر چنانک از…
تو نامدی و مهر فلک جلوه نمود – امیر علیشیر نوایی
تو نامدی و مهر فلک جلوه نمود تو رفتی و مهر بود بر چرخ کبود آید بر خم خون دل از دیده فرود از آمدن…
تا ماند قضا بر سر من افسر عشق – امیر علیشیر نوایی
تا ماند قضا بر سر من افسر عشق در دهر دلم ساخت نهان گوهر عشق زان افسرم افتاد بکف کشور عشق زان گوهرم افروخت به…
تا کی ستم و محنت هجران کشمت – امیر علیشیر نوایی
تا کی ستم و محنت هجران کشمت باشد که شبی به بیت الاحزان کشمت از چاک درون دل ویران کشمت وانگاه ز دل به خلوت…
هر که در کوی مغان رفت گرفتار بماند – امیر علیشیر نوایی
هر که در کوی مغان رفت گرفتار بماند پای در لای میش بر در خمار بماند دل بشد تا خبر از جانب دلدار آرد بیخبر…
نیست دل اینکه من زار بلاکش دارم – امیر علیشیر نوایی
نیست دل اینکه من زار بلاکش دارم از تو در سینه خود پاره ای آتش دارم ساقیا جرعه می ده که بامید وصال درکشم چند…
هر که در کوی خرابات ز رندان دم زد – امیر علیشیر نوایی
هر که در کوی خرابات ز رندان دم زد باید اول قدم خود به سر عالم زد نزد رندان خرابات که صد جان به جویست…
هر که در دیر مغان جام شرابی دارد – امیر علیشیر نوایی
هر که در دیر مغان جام شرابی دارد رسدش گر به فلک ناز و عتابی دارد آنکه در میکده بگرفت به کف رطل گران چرخ…