مخمس بیگم سیده مخفی بدخشی بر غزل وحشی بافقی

عمریکه براه تو دویدیم دویدیم
گر زهر غم و رنج چشیدیم چشیدیم
یا مهر و وفای تو ندیدیم ندیدیم
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید زهر کس که بریدیم بریدیم

تا چند گل وصل تو را غیر بچیند؟
تا کی همه سر جور و تطاول ز تو بیند؟
این صید دگر چنگل شهباز نبیند
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیم

رفتن بر رندان دغا باز غلط بود
می خوردنت ای دلبر طناز غلط بود
آن عربده و قهر بما باز غلط بود
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم

تا چند کنی ناله چو بلبل به چمن ها
مخفی نه غم یار بود بهر تو تنها
هر گل طلب این خار کشیده به رسن ها
وحشی الم دوری و این قسم سخن ها
آن نیست که ماهم نشنیدیم نشنیدیم

بکوشش فهیم هنرور
عشق آباد، ترکمنستان
19 مارچ 2017

Share: